سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دست دادن فرصت اندوهى گلوگیر است . [نهج البلاغه]
    عادت

عادت ویرانگر ایمان است،چرا که میان عمل ظاهر و حکمت باطنی آن عمل فاصله می اندازد و اعمال و اذکار او را از روح تهی می سازد.(شهید مطهری)

------------------------------------------------



 
نوشته شده توسط : سبحان |  سه شنبه 87 آبان 21  ساعت 1:59 عصر 

روز حسرت و گروههای سیاسی (منبع سایت خبری رجا نیوز)

در نظر سنجی ها، سریال روز حسرت به عنوان محبوب ترین سریال ماه رمضان شناخته شد و از آنجا که این محبوبیت گسترده، گروههای سیاسی ایران را با بحران و خطر حذف محبوبیت روبرو کرده است، مؤسسه فضانوردی و هوانوردی کمبریج در انگلیس را بر آن داشت تا با همکاری آژانس بین المللی انرژی اتمی و به درخواست رییس مؤسسه بین المللی تحقیقات سل و بیماری های عفونی، چهاردهمین گزارش علمی- تخصصی سالیانه خود را به اکتشاف شباهت های سریال روز حسرت و گروههای سیاسی ایران اختصاص دهد.

متن این گزارش با حذف اضافات به شرح زیر است:

فریده: حزب اعتماد ملی

وجه شبه: پافشاری بر مواضع تا سرحد جان

توضیحات: فکر بد نکنید! (این جمله در گزارش آمده است) فریده، همسر دوم مسعود و هووی معصومه برای نگهداری فرزند خود حاضر است تمام سختی ها و ناملایمات را به جان بپذیرد تا آنجا که از اعتیاد گذشت. حزب اعتماد ملی هم برای حضورکروبی در انتخابات حاضر است از تمام هستی خود بگذرد، حتی خاتمی.

نرگس: جمعیت ایثارگران

وجه شبه: دایه مهربانتر از مادر

توضیحات: نرگس (این گزارش در عین احترام کامل به ادبیات عربی، فارسی را پاسداشته و به جای کلمه نرجس از کلمه نرگس استفاده کرده است) همسر حاج رضا سرمد که علی رغم انجام گناه علنی در جلوه دادن مواضع زینت که همان ابروهای آرایش کرده است، به مقامات ملکوتی نائل شده و دارای چشم برزخی گشته (معلوم نیست که عبارات فوق چه ربطی به موضوع گزارش داشته و به چه منظور مؤسسه نامبرده از آنها استفاده کرده است) زن خیلی خوبی است؛ خیلی ها! تا آنجا که به طرفة العینی حاضر شد فریده را جایگزین معصومه ای کند که بیشتر از جان دوستش داشت.

جمعیت ایثارگران هم مانند نرگس این توانایی را دارد که در چشم به هم زدنی از یار گرمابه و گلستان خود که همان رییس جمهور فعلی است گذر کرده و به فرد دیگری، که همان شهردار فعلی است، روی بیاورد.

مسعود: حزب مشارکت

وجه شبه: بحران بی پدر و مادری

توضیحات: مسعود سرمد از ناحیه ابوین (منظور گزارش همان پدر و مادر است) با ابهامات جدی روبروست.

حزب مشارکت نیز مشکل بحران هویت مسعود را به شدت لمس می کند.

حاج رضا سرمد: مؤتلفه و با اندکی تلخیص جامعه اسلامی مهندسین

وجه شبه: مایه دار با صفا

توضیحات: این گزارش در این گزاره توضیحی ارائه نکرده است.

معصومه: رایحه خوش خدمت

وجه شبه: خدمت

معصومه عروس ناتنی حاج رضا سرمد که به شدت هم به هم محرم بودند و قربون صدقه هم می رفتند و... (به دلیل رعایت شئون اخلاقی ادامه این جمله حذف شد)، نیز مانند نرگس خیلی خوب بود. همش به فکر خدمت بود، حتی به هووی خود تا آنجا که راضی شد بمیرد و هوویش به آرزویش برسد. (در اینجا نویسنده گزارش احساساتی شده و بغض گلو راه نوشتن را بر او می بندد)

رایحه خوش خدمت نیز شباهت اسمی با اوصاف معصومه خانم دارد. فقط همین!

حامد دوست مسعود: سازمان مجاهدین انقلاب

وجه شبه: 1- کشیدن نقشه هایی آبکی/ 2- رفیق بدتر از دشمن

توضیحات1: حامد رفیق تورگی مسعود در اتخاذ نقشه های که تماماً نقش بر آب می شود و آخرش بدنامی را نصیب خود و بدکامی را قسمت رفقا می کند، ید طولایی دارد.

سازمان مجاهدین نیز از این رو که در زمینه نقشه کشی بر آب، تبحر ویژه ای دارد، شبیه آقا حامد است.

توضیحات 2: حامد در ظاهر مسعود را بسیار دوست دارد، حتی بیشتر از خودش، آنقدر که همش برایش نقشه می کشید و از او دعوت می کرد برای اجرای نقشه هایش در صحنه های مختلف حاضر شود اما در باطن او را چاه نفت برای مکیدن به شمار می آورد.

سازمان مجاهدین نیز آقای خاتمی را دوست دارد، حتی بیشتر از کاندولیزا رایس و پافشاری می کند که در تمام صحنه ها حاضر شود اما وقتی بر خر مراد سوار شد، به راحتی او را از قطار پیاده می کند.

رفیق نزول خوار مسعود: کارگزاران

وجه شبه: اعتقاد به لزوم گردش سرمایه

توضیحات: خدای ناکرده، زبونم لال این گزارش قصد ندارد که حزب کارگزاران را نزولخوار معرفی کند (عین عبارت در متن گزارش آن هم به زبان فارسی آمده است تا کارگزارانی ها هم متوجه بشوند)

رفیق نزولخوار مسعود از انباشت پول به شدت ابا دارد و معتقد است که اسکناس را بایستی وارد بازار کرد حتی اگر نزول باشد.

حزب کارگزاران نیز عمیقاً معتقد به گردش سرمایه است. اصلاً چه لزومی داره که ثروت را یکجا جمع کرد بلکه باید برای ازدیاد آن زد به کار و تولید؛ همه رقمه.

شاگرد نرگس در دفتر وکالت: حسین شریعتمداری و رفقا

وجه شبه: افشای پشت پرده ها

توضیحات: شاگرد نرگس توانست دست موکل اصلاح طلب، -ببخشید زرنگ- صاحب کار خود را رو کرده و نرگس خانم با تقوا را ازیک وکالت دروغین نجات دهد.

حسین شریعتمداری و رفقا نیز در افشای پشت پرده ها و رو کردن دست ها زبان زد عام و خاصند دیگه.

زری: نهضت آزادی

وجه شبه: به خاطر یک مشت دلار یا ریال

توضیحات: زری، ساقی مواد مخدر، که در نهایت نیز دست عذاب الهی دامنش را گرفت، برای پول حاضر بود مواد مخدر بفروشد(حفظنا الله من شره) و دوست و دشمن نیز برایش فرقی نمی کرد.

نهضت آزادی نیز برای آزادی حاضر است آزادانه و در هوای آزاد کاخ سفید با جناب بوش گفت و گوی تمدن ها نماید.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  پنج شنبه 87 مهر 25  ساعت 11:47 صبح 

 مسوولین  جامعه اسلامی باید بیش از همه مردم درمقوله معنویات خودشون رو تقویت کنند،آخه در جامعه ای که معیار کرامت انسانها، تقوی است ، باید هم اینطوری باشه.کسانی که در راس امور قرار می گیرند بایست متقی تر باشند ،زیاد راه دور نرویم به قول حاج آقا پناهیان استانداران جامعه اسلامی باید از نظر مشی و روش و رفتارهای فردی و اجتماعی در سطحی باشند که عامه مردم نگاه یک عالم به امور معنوی و اسلامی و یک انسان عامل به این امورات رو، برای اونها  قائل باشند، یادمان نرود که خواندن نمازهای نافله برای پیامبرگرامی اسلام(ص) که در راس جامعه مسلمین قرار داشت، واجب بود و یا شاید این روایت رو شنیده باشید که کارهای نیک برخی ازنیکان برای انسانهای مقرب سیئه و گناه محسوب می شود (حسنات الابرار سیئات المقربین) به هر حال اگه قرار است جامعه اسلامی باشد، باید متقین و مقربین که گرامی ترین آنها هستند اداره امورات جامعه رو بدست بگیرند و سعی کنند که خود را در بالاترین سطح معنوی موجود در جامعه نگه دارند و علاوه بر آن بر همه متقین فرض است که تخصص های مورد نیاز جامعه اسلامی را فرا بگیرند، تا دو شرط لازم تخصص و تعهد، در کنار هم، انسان افزار مورد نیاز جامعه اسلامی رو شکل بدهد.البته بنده مطمئن هستم که خیلی ها این حرفها رو حرفهای دهه شصتی می دونند و به اصول حاکم بردهکده جهانی یعنی قواعد لیبرال دمکراسی موجود تن دادند و دیگرانی رو که این قواعد مرسوم و معمول رو قبول ندارند، به غیر مدرن و غیر کارشناس بودن و در یک کلام متحجربودن ، متهم می کنند.

و در پایان بایستی خدمت دوستان اصولگرای مدرن خودم عرض کنم که :

ای جماعت نه اگر بیش کمی عار کنید    کی شما روزه گرفتید که افطار کنید

سر فرازی نه متاعیست که ارزان برسد     سحر آن نیست که با بانگ خروسان برسد

سحر آن است که بیدار شود اقیانوس       سحر آن است که خورشید بگوید نه خروس

نماینده‌ای که در سوئیت 50 متری زندگی می‌کند.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  دوشنبه 87 مهر 22  ساعت 1:28 عصر 

هست پست و مقام، خواب و خیال

اندر این روزگار قحط رجال

این مدیران که صاحب کلهند

به تو پست معاونت ندهند

نرسد هر کسی به حد نصاب

دارد این پست ها حساب کتاب

باید البته بود بایسته

وانگهی کاردان و شایسته

با مدیر آشنا، به ضرس یقین

اهل یک فرقه ای، مضاف بر این

مدتی پیشتر، گرفته ژتون

نام فامیلی اش دهان پر کن

نیست در انتخاب آدم پاک

ابدا مدرک و سواد، ملاک

بعد سالی که پایه اش شد سفت

می شود دکترا براش گرفت

شصت تا دستیار خواهد داشت

به تخصص چه کار خواهد داشت

پست های کلیدی مرسوم

هست مخصوص عده ای معلوم

بعضا این پست ها که مرغوب است

می شود جابه جا و دست به دست

لیکن این پست ها، به شکل عجیب

نرسد مطلقا به غیر و غریب

مثل ما را فرا نمی خوانند

چون ز ما بهتران فراوانند

آن که رم زین رسوم نغز کند

باید اصلا فرار مغز کند

ابوالفضل زرویی نصرآباد

 



 
نوشته شده توسط : سبحان |  سه شنبه 87 مهر 9  ساعت 12:1 عصر 

یکی از اعمال مهم در ماه رمضان این است که بنده مراقب باید ، در پایان ماه ، مثل شریکی که در آخر کار ، با شریک خود ، تسویه حساب می کند ، از نفس خود حساب بکشد . برای این کار نخست باید سرمایه خود ، که عمر و ایمان و برکات ماه رمضان و نورهای آن است را ملاحظه کند ، سپس ببیند که آیا ایمان او به خدا و پیامبر ( ص ) و قرآن و حجت های خداوند و روز قیامت بیشتر شده یا نه ؟ اخلاقش که از این معارف سرچشمه می گیرد ، چگونه است ؟ ببیند که آیا به بیم و امید ، شکیبایی و زهد ، تجرد برای ذکر خدا ، تفکری که او را با خدا مأنوس گرداند و شناختی که در پی آن محبت ، و محبتی که در پی آن رضا و توکل و تسلیم  توحید باشد ، رسیده است یا نه ؟  و ببیند تا چه اندازه شرح صدر نور معرفت در مشاهده امور غیبی و گشادگی قلب برای تحمّل سختیها و نگهداشتن اسرار و رازها در او به وجود آمده است ؟ و ببیند که آیا به این مقصد رسیده که از خانه فریب ( = دنیا ) کناره گیری کند و رو به سوی خانه جاویدان ( = آخرت ) نماید ؟ کلّاً ببیند که آیا ماه رمضان و اعمالی که در این ماه انجام داده است ، در او تأثیری داشته یا خیر ،  حالتش همان حالت قبل از ماه رمضان است ؟ به اعضای بدن و کارهایشان نگاهی بیفکند ، ببیند که آیا مانند سابقند یا اینکه مراقبتشان در مورد فرمان های خدا بیشتر شده ؟ به خصوص در زمینه زبان که مورد تأکید است ؛ باید ببیند که آیا مانند گذشته زبانش ، به سخنان بی معنی و بی ارزش و دروغ و غیبت و تهمت و از بین بردن آبروی مؤمنان و توهین و دشنام و اذیت و آزار و ... می چرخد یا نه ؟

اگر دید که کارهای زبانش ، مانند پیش از ماه رمضان است ، بداند که این از بین نرفتن رذایل ، به خاطر کارهای زشتی بوده که در ماه مبارک رمضان مرتکب شده و تیرگی و تاریکی این اعمال زشت ، نورِ درخشان این ماه مبارک را پوشانده است ؛ و گرنه امکان ندارد که انوار ماه مبارک رمضان و شب های قدر و این همه دعاهای با عظمت ، نتوانسته باشد تأثیری در روشنایی دل و تطهیر آن از رذایل و زشتی ها داشته باشد ؛ و آن قلبی که نور به دست آورده ، دیگر از او شر و بدی تراوش نمی کند .

بنابراین ، این زیانکار ( که ماه رمضان نتوانسته قلبش را نورانی سازد ) باید از نفرین پیامبر خدا ( ص ) بترسد که حضرت فرمود : « خداوند نیامرزد بنده ای را که ماه رمضان بر او بگذرد و او ، در آن ماه ، آمرزیده نشده باشد ! »

این حالت ( که ماه رمضان بر کسی بگذرد و او آمرزیده نشود ، ) سخت ترین مصیبت و بزرگ ترین خطر است ؛ چنین کسی باید حال خود را اصلاح کند و در این راه از خداوند متعال کمک بخواهد و به رحمت او پناه ببرد و دست نیاز به سوی خالق بی نیاز دراز کرده و عرضه بدارد :

« أَمَّن یُجِیبُ المَضطَرَّ إِذا دَعَاهُ وَ یَکشِفُ السُّو ءَ » ؛ یا کسی که دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد . ( سوره نمل ، آیه 62 )

آیا جز تو خدای مهربان ، کس دیگری هم پاسخ سؤال این بنده درمانده را می دهد ؟ و حال بد او را رفع می کند ؟ سپس بر خطاها و اشتباهات خود گریه کند و برای اینکه صدق این اعتراف و راستی سخنانش معلوم شود به درگاه الهی عرض می کند :

« لا إلهَ إِلاّ أَنتَ ، سُبحانَکَ إِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین » ؛ خدایی جز تو خدای یگانه نیست ، منزهی تو ، همانا من از ستمکاران هستم . »

یکی از نشانه های شخص ( نادم و پشیمان ) این است که باید مانند گنهکاران ، حالت ذلّت و خواری به خود گرفته ، و قلبش مثل ظالمان و ستمکاران ، وحشت زده و ترسان باشد . به خاطر گناهان و اشتباهاتی که مرتکب شده از خداوند طلب آمرزش کرده و استغفار کند ، از درِ امیدواری به رحمت خدا ، بر خدا وارد بشود ، و این همان دری است که شیطان هم از آن وارد شد و به خواسته خود رسید .

خلاصه اینکه واجب است که شخص سالک در آخرین روزهای ماه رمضان ، چیزهایی از دینش را که تباهی یافته ، معالجه کند تا آمادگی روز عید فطر را داشته باشد و بتواند روز عید فطر ، در پیشگاه خداوند با سربلندی بایستد و از بهره های آن محروم نگردد ؛ زیرا محروم شدن و نا امیدی در روز عید فطر ، زیانی آشکار و بزرگ است . ( المراقبات ، تالیف عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی )



 
نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 87 مهر 6  ساعت 11:36 صبح 

قسمت
آخر ترانه‌ مادری

 محسن حدادی

تذکر لازم: این
فیلمنامه برای 28قسمت پایانی! یک سریال تابستانی تصویب شده که با توجه به موارد
لازم از قبیل نگاه مدیریتی شبکه، بی‌تربیتی نبودن اتفاقات، ارزش‌های جناح اون‌وری،
ارزش‌های جناح این‌وری، موقعیت ژئوپولتیک دولت و مباحث دیگری که باید یک کارگردان
در ساخت یک سریال اجتماعی در نظر داشته باشد؛ آماده شده که البته کارگردان می‌تواند
با اضافه کردن 5 دقیقه‌ی انتهای هر قسمت به قسمت بعد، تا 63 قسمت از سازمان پول
بسلفاند!

باغ
مادر مرحوم - صلات ظهر - بیرونی

- ببین فرخنده،
بهتره همین الان سند خونه رو بیاری!

- فرخ بی‌خیال! بیا
ببین پویا واسم روسری خریده چقدر خوشگله!

- ببین خواهر من،
پویا داره تو رو دور می‌زنه، اون روسری متعلق به یک سرویس(!) 85 تیکه کامله! همه‌اش
واسه اون دختره چی بود اسمش... نغمه، همه اش واسه اونه، گولت زده! اون دیگه عاشق
شده.

- دروغ می‌گی فرخ!

- نه!

- می‌خوام غش کنم!

- عیبی نداره، فقط
قبلش برو سند خونه رو بیار بعد...

دی را دا رام...
[دوربین تصویری بزرگ شبیه به میتی کومان را از یک زن چادری پخش می‌کند و بعد...]
دی را دا رام...

- نه این کار و نکن
فرخنده!

[صدای عجیب و غریبی
به اسم موسیقی متن به گوش می‌رسد... هاهاهاهاهای ی‌ی‌ی‌ی... دوربین دائم روی چشم
های مثلث شکل گرفته وسط باغ می‌چرخد و فیلم بوی هندوستان می‌گیرد... هاهاهای ی ی ی
ی]

توضیح
نویسنده:
کارگردان حق دارد(!) همین سکانس‌های نگاه تو نگاه را تا سه
قسمت کش بدهد؛ بالاخره مرغ کیلویی سه هزار تومان است.

- فرخ خان! تو حق
نداری به اسم گفتن حقیقت، با سرنوشت یک خانواده بازی کنی!

- من با تو هیچ
حرفی ندارم جوجه مهندس ندید بدید!

- من می‌خوام غش
کنم، بکنم؟

- نه فرخنده جان،
الان وقتش نیست. ما باید با این دیو بجنگیم!

- پس من الان چیکار
کنم؟

- برو یه کم ظرف
بشور تا سریال پر بشه! بعدشم جلوی پنجره وایسا چند ساعت گریه کن! من خودم به
تنهایی با این مرد خبیث پلید می‌جنگم. تازه همه جور مهندس و عمله هم می‌شناسم،
خودمون دوتایی خونه رو می‌ترکونیم و می‌سازیم...

- نه فرخنده! تو
باید سند رو به من بدی و گرنه به پویا و بهرام می‌گم که اونا باهم برادرن!

- فرخ خان، حتی اگر
به اونا بگی که با هم خواهرن؛ باز هم فایده‌ای نداره، فرخنده سند رو بهت نمی‌ده...
تو خیلی نقشه‌کشی!

- فرخ... بگو که
درباره‌ی روسری دروغ گفتی!

- نه خواهر من،
تازه بذار اینم بگم که اونا امروز ظهر توی «دانشگاه» با هم قرار ملاقات گذاشتن!

- چه ساعتی؟

- همین الان!

- سمیرا من دیگه می‌خوام
غش کنم...

دانشگاه
- وسط حیاط - بیرونی

[بچه‌ها در حیاط
دانشگاه دارن خوراکی‌هاشونا با هم قسمت می‌کنن! دوربین همراه پویا حرکت می‌کند...
پاهای پویا در مقابل یک نیمکت می ایستد و...]

- سلام نغمه خانم!

- آقای نظری خوب
کاری نکردین!

- ولی من که هنوز
کاری نکردم!

- اینو گفتم که
گفته باشم واسه دفعه‌های بعد. مطمئنم امروز یه کاری می‌کنین که اصلا خوب نیست!

- می خواستم بگم که
براتون بلیط المپیک گرفتم!

- چی؟

- می‌ریم المپیک،
اگه شد پرچم تیم ملی رو هم دست بگیرین، بعدشم می‌ریم ماه عسل!

- آقای نظری من نمی‌تونم
پدرمو تنها بذارم.

- خب ایشون رو هم
می‌بریم پارا المپیک!

- به هر حال من می‌خوام
ادامه تحصیل بدم...

- خب پس من تنهایی
می‌رم چین!

- حالا صبرکنید،
این ترم 3 واحد بیشتر ندارم که می‌تونم از چین هم ادامه تحصیل بدم! اما اصلا کار
خوبی نکردین که...

کلاس
درس - نیم ساعت بعد - داخلی

 

[استاد مساله‌ای را
روی تخته می‌نویسد و از پویا برای حل آن دعوت می‌کند، در عین حال برای حواس جمعی
بهرام؛ او را با گچ می‌زند...]

- من قبل از اینکه
مساله را حل کنم، می‌خواستم یه چیزی بگم... من...من... من عاشق خانم ادیب هستم...
بفرمایید!

[پویا یک کادوی
گنده! از جیبش بیرون می‌آورد و به سمت نغمه می‌گیرد... نغمه با حرص از جایش بلند
می‌شود، با خشم به پویا نگاه می‌کند و کادو را دودستی از دستش می‌قاپد و از کلاس
بیرون می رود.]

- استاد ببخشید، من
دیگه نمی‌تونم مساله حل کنم، می‌رم معتاد بشم!

- نه پویا جان!
جامعه به امثال تو نیاز دارد. تو باید بمونی و نشون بدی که جامعه به امثال تو نیاز
دارد...

- باشه من مساله رو
حل می‌کنم...

[بچه‌های کلاس برای
پویا دست می‌زنند و استاد یک کارت هزار آفرین به پویا هدیه می‌دهد! اما ناگهان
بابای دانشگاه(!) در می‌زند و می‌گوید پویا برود دفتر(!) مادرش آمده و آقای مدیر
هم کارش دارد... ]

توضیح نویسنده:
رسیدن پویا به دفتر دانشگاه و چشم‌های نغمه و بهرام که او را دنبال می‌کنند و
همچنین تصویر خشمگین فرخنده که در دفتر دانشگاه نشسته، شیرین سه قسمت را پر می‌کند؛
حالا هرچه کارگردان صلاح بدانند.

چین -
ورزشگاه اختتاحیه! المپیک - خیلی بیرونی

- نغمه خانم!
خوشحالین با هم اومدیم بیرون؟

- آره ولی مادرت
چطوری راضی شد که بیایم چین؟

- به‌اش نگفتم؛
گفتم با بچه‌ها می‌ریم باغ استادمون، همون‌جا که همیشه می‌ریم اردوی جهادی!

- وای... شما بچگی‌تون
چه می‌کردین...

- تو کوچه به من می‌گفتن
"پویا پپه!" البته مامانم می‌گفت به خاطر استعدادمه که اینطوری به‌ام می‌گن.

- دیگه چی؟

- آهان یادمه یه
بار یه دختره از تو کوچمون رد شد و من دیدمش، 47 روز مامانم منو برد اردوی جهادی!

- چرا عاشق من
شدین؟

- چون روز اول
دانشگاه اول از همه شما رو دیدم؟

- همین؟

- می‌شه در این
باره ادامه ندیم چون می‌ترسم باز من اشتباه کنم!

نویسنده معتقد است
کارگردان می‌تواند با تصویر گردش این یک جفت کبوتر عاشق در چین یک هفته آنتن را پر
کند.

چین.
دیوار چین. بیرونی از نوع خارج

- نغمه مامانم
امروز زنگ زد گفت تو راهه! داره می‌آد دنبالم. گفت تیکه بزرگم گوشمه.

- پس بابات کجاست؟

- بابام فرمانده کل
اردو جهادی‌های کشوره! همیشه جهادی بیرون از خونه‌اس...

- منو دوست داری
پویا؟

- آره بویژه از
وقتی که بهرام گفته ما دختر عمو - پسرعمو هستیم!

- نه!

- چرا. اون از
باباش شنیده که داشته به مامانم می‌گفته که بچه‌ها باید بدونن...

[باران خرکی(!) ول
می‌شود روی سر نغمه و پویا...]

- یعنی پدر من با
پدر تو برادره؟

- اون مهم نیست
دخترعمو، مهم اینه که تو تا منو داری، غم نداری...

- وای مرسی پسر
عموووووووو... حالا از اون دفترچه حساب‌ها واسم اوردی؟

- پررو نشو دیگه
دخترعمو، اون توی کارتون بود، من یه خونه دارم که از مادربزرگم به‌ام ارث رسیده،
می‌خوایم با بهرام تبدیلش کنیم به فدراسیون ملی المپیک در ایران!

- وای چقدر خوب پسر
عموووووووووو ...

دادگاه
قضایی فرخ - یک ماه بعد – داخلی

- چه دفاعی از
خودتون دارین؟

- من بی‌گناهم آقای
قاضی... من اصلاً اشتباهی بودم، من از فرخنده معذرت می‌خوام، از سمیرا هم. از مردم
ایران هم به خاطر نتایج ایران در المپیک عذرخواهی می‌کنم. از چین و برگزارکنندگان
المپیک هم به خاطر تضعیف بازی‌ها و مسخره کردن‌شون عذرخواهی می‌کنم... ولی... آهان
یادم رفت از طرف مشائی هم از ملت اسرائیل عذرخواهی می‌کنم...

[باران در دادگاه
شروع به باریدن می‌کند... همه چترشان را باز می‌کنند به جز فرخ... فرخ خیس خیس می‌شود،
قاضی حکم را با صدای بلند می‌خواند؛ بوی موسیقی هندی هم می‌آید...]

آقای فرخ! شما به
پرداخت تمام خسارت‌های مادی خانواده‌تان محکوم می‌شوید. شما باید سرپرستی دو کودک
بی‌سرپرست که کمی بزرگ شده‌اند را نیز قبول کنید؛ عباد، مستخدم خودت و لطیف مستخدم
اون آقاهه! علاوه بر این تمام هزینه‌های راه اندازی یک فست فود توپ و جشن عروسی
پویا و نغمه بر اساس نقل قول شریف «عقد دختر عمو، پسرعمو را در آسمونا بافتن» بر
عهده شماست. همچنین شما باید تا آخر عمر هر روز 3 عدد کار خوب انجام دهید و توبه
کنید از کارهای بدتان و آدم خیلی خوبی شوید...تق! [صدای چکش قاضی]

دوربین روی صورت
اشک آلود فرخ می‌ماند... صدایی رسا از انتهای سالن به گوش می‌رسد... امیر حسین
مدرس وارد می‌شود و تا می‌تواند با ملودی اشک و آه روی اعصاب همه رژه می‌رود و
اوقات خوشی را برای همه رقم می‌زند.

درهای سالن به
یکباره باز می‌شود، سمیرا با لباس عروس و دامادی که در طول 90 شب هیچ کس او را
ندید، نغمه و پویا با لباس عروسی، پدر نغمه بدون ویلچر، مادربزرگ(!) که به خاطر
کارهای خوب لیلا _ زن فرخ _ زنده شده است، اون(!) دختر بدبخته اول سریال با لباس
خوشبختی، باباجون جلال که ریش گذاشته و آدم خوبی شده و این خوبی از چهره‌اش زده
بیرون، سیروس مقدم که مقادیری دود در دستش دارد، وارد می‌شوند...

 بعد از پایان:

عطاءالله مهاجرانی نوشتن رمان "نغمه و پویا" را آغاز می‌کند.

محمدعلی ابطحی خاطرات دوران دبستان خود را منتشر می‌کند.

سید محمد خاتمی در پیامی از بازی جوانان این سریال تشکر می‌کند.

عباس کیارستمی روایت خود را از خسرو و شیرین با الهام از نغمه و پویا
روانه بازار می‌کند.

فاطمه رجبی از ضرغامی به علت تخریب دولت در قالب سریال شکایت می‌کند.

ایرنا از پشت پرده‌ی پویا و نغمه پرده می‌درد!

احمد مسجد جامعی پیشنهاد تغییر نام میدان مادر به میدان ترانه‌ی مادری را به
شورای شهر می‌برد.

پیام فضلی‌نژاد ریخت شناسی برخی بازیگران این مجموعه را در قالب کتابی با
عنوان شوالیه‌های سیمای تلویزیون به دست انتشارات می‌دهد.

علی‌آبادی و مشایی همچنان استعفا نمی‌دهند و بر کنار نمی‌شوند.

علی لاریجانی نمایندگان مجلس را به نوشتن نامه‌ی تشکر از شبکه سوم سیما
ترغیب می‌کند.

دکتر کردان: چرا هیچ‌کس مدرک مهندسی سمیرا را بررسی نکرد؟

میرحسین موسوی در پارکینگ فرهنگسرای هنر، نمایشگاه نقاشی ترانه‌های مادری
با سبک "کوبیسم رئال در کمین‌گاه نگاه" را برپا می‌کند.

رئیس سازمان ملی
جوانان از تشکیل اتاق فکری با نام "نغمه‌های
پویایی" خبر می‌دهد.

محمد نوری‌زاد ساختن "چهل سرباز2 یا هشتاد سرباز" را با چند
میلیارد بودجه‌ی بیت المال و با مشاورت جمال شورجه و فرج‌ا...(!) سلحشور شروع می‌کند.

محمد باقر قالیباف: تمام جوانان تهران حق دارند نغمه و پویا باشند.

علیرضا افتخاری کاست نغمه و پویا و فرخ و سمیرا را با هم منتشر می‌کند.

و عماد افروغ: امروز انقلاب باید نقد درون‌گفتمانی خانواد‌ه‌ها را جدی
بگیرد تا به سرنوشت پدر و مادر پویا دچار نشود.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 87 شهریور 23  ساعت 10:58 صبح 

درمحضر استاد 1

آیا بعد از ظهور حضرت جامعه از جهت معرفت و شناخت به حدی رسیده است تا به راحتی آموزه­های دینی را از حضرت بپذیرند؟

آیت‌الله مصباح: اجازه بدهید روایتی از کتاب «الغیبة مرحوم نعمانى برایتان بخوانم. در جلد اول این کتاب صفحه‌ى 296 حدیثى از فُضیل بن یسار است که از حضرت امام صادق(ع) نقل می­کند، که فرمودند: «موقعى که قائم ما قیام بفرماید از جهل و نادانى و نابخردى مردم آن چنان با سختى‏هایى مواجه مى‏شود که حتى پیغمبراکرم(ص) هم با این سختى‏ها مواجه نشد.» ـ حدیث معروفی است که شیعه و سنى نقل کرده‏اند که هیچ پیامبری به اندازه­ی پیغمبر اکرم(ص) اذیت نشد ـ امام صادق(ع) مى‏فرماید: «اذیتى که امام زمان(عج) از دست مردم زمان خودش خواهد دید، بیش از اذیتى است که پیغمبر از کفار قریش کشید.» ما تصور مى‏کنیم حضرت بقیه‌الله (عج) وقتى تشریف مى‏آورند در ظرف چند ساعت همه مشکلات حل شده و دنیا گلستان مى‏گردد و ایشان با هیچ مشکلى مواجه نخواهد شد. وقتی این را فضیل بن یسار از حضرت می­شنود، تعجب می‌کند، و به حضرت می­گوید: «یا بن رسول‌الله این دیگر چه مسأله‏اى است؟» در ادامه حضرت می­فرماید: «علت این که حضرت ولی‌عصر (عج) بیشتر از زمان حضرت رسول(ص) رنج مى‏برد، این است که پیغمبراکرم(ص) وقتى مبعوث شد بر مردمى که سنگ و چوب مى‏تراشیدند و مى‏پرستیدند، مبعوث شد. با چنین مردمى بحث کردن و قانع کردن آن­ها، به این که بت، خدا و قابل پرستش نیست کار مشکلى نبود، زیرا هر عاقلى مى‏فهمد سنگى که خودش آن را تراشیده این خدا نمى‏شود. حتی مى‏توانستند امتحان کنند و از او یک چیزی بخواهند، وقتی نمى‏توانست انجام دهد، باطل بودن آن­ها مشخص می­شد. پیغمبر(ص) هر مشکلى داشت، با مردم دنیا پرستى بود که منافعشان را در خطر مى‏دیدند. و گرنه از نظر فکرى مشکلى نداشت. اثبات حقانیت خود و بطلان مذهب آنها راحت بود. اما وقتى امام دوازدهم ظهور مى‏فرماید با مردمى مواجه مى‏شوند که همه خودشان را عالم مى‏دانند. قرآن را به رأى خودشان تفسیر مى‏کنند و مى‏گویند:«قرائت ما از قرآن این است، آن چه شما مى‏گویید از قرآن نیست!» عده‌ای برای حضرت از قرآن استدلال می­کنند و مى‏گویند: «این قرائت شماست و قرائت ما غیر از این است!» و حتی به این هم اکتفا نمى‏کنند، بلکه با امام زمان(عج) به بحث مى‏نشینند. مى‏گویند: «حرف شما و قرائت شما درست نیست، قرائت ما درست است!» در این زمان هر چه امام عصر(عج) دلیل بیاورد که این لفظ معنایش این می‌شود، در پاسخ به حضرت مى‏گویند: «بسیار خوب این قرائت شما است و قرائت ما غیر از این است. تو مى‏گویى قرآن مى‏فرماید: باید نماز خواند، روزه گرفت، حج رفت، جهاد کرد، احکام جزایى را باید اجرا کرد، دست دزد را باید برید، محارب را باید مجازات کرد، این­ها همه قرائت شماست، اما قرائت ما غیر از این است، خدا کار بشر را به خودش واگذار کرده. گفته شما را هم قبول کنیم. تمدن و فرهنگ شما را هم قبول داریم هر تمدنى مى‏خواهید ایجاد کنید اما قرائت ما از اسلام این است!»

بر همین اساس است که امام معصوم(ع) فرموده‌اند، زجری را که امام زمان(عج) از مردم دوران خودشان می‌بینند، بیشتر از آزار و اذیتی است که پیامبر خدا(ص) از جاهلان قریش دیدند.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  پنج شنبه 87 شهریور 21  ساعت 12:21 عصر 

کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است

از جواهرخانه‌ی خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین

آبروداری کن ای زاهد، مسلمانی بس است

خلق دل‏سنگ‌اند و من آیینه با خود می‌برم

بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است

یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد

هفتصد سال است می‌بارد! فراوانی بس است

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می‌دهیم

دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است

بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می‌کنیم

سفره‌ات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است.

در آستانه آخرین جمعه ماه شعبان از همه دوستان شدیدا التماس دعا دارم، و رمضانی سرشار از نور و معرفت و معنویت برایتان آرزو می کنم و امیدوارم که خداوند در رمضان امسال  سربازی آقا امام زمان (عج) رو برای همه ما رقم بزنه .در ضمن در ماه رمضان خسیس نباشید و برای همه رفقا دعا کنید.(شاعر شعر بالا هم جناب آقای فاضل خان نظری هستند)



 
نوشته شده توسط : سبحان |  پنج شنبه 87 شهریور 7  ساعت 11:55 صبح 

توافت‌های ایران و خارج 

موضوع انشای این هفته‌ی ما مثل هفته‌های قبل "علم بهتر است یا ثروت؟" بود ولی چون موضوع خیلی خنکی بود؛ من تصمیم گرفتم کمی راجب به "توافت‌های ایران و خارج" و مسایل غیره انشا بنویسم.

پدرم همیشه می‌گوید " این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند" البته من هم می‌خواهم درسم را بخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.

تازه دایی دختر عمه‌ی پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم پسر همسایه‌مان آمریکا را مثل کف دستش می‌شناسد. او می‌گوید "در خارج آدم‌های قوی کشور را اداره می‌کنند"

مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد با یک خانم... البته آن قسمت‌های بی‌تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. امادر ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود.

خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بادی میل دینگ کار می‌کنند. همین برج‌هایی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.

ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم. تازه من کانال‌های ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکایی‌ها بر خلاف ما آدم‌های خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را بقل می‌کنند و بوس می‌کنند. اما در فیلم‌های ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم می‌نشینند که به ضعم بنده همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.

در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور مجبور می‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش می‌شوند. مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده‌ی کارگری بوده اما تا می‌فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند.

پسر همسایه‌مان می‌گوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.

من شنیده‌ام در خارج دموکراسی است. ولی ما نداریم. اگر اینجا هم دموکراسی می‌شد چقدر خوب می‌شد. آنوقت "محمدرضا گلذار" رعیس جمهور می‌شد و "مهناز افشار " هم معاون اولش می‌شد. شاید "آمیتا پاچان" و "شاهرخ خان" را هم دعوت می‌کردیم تا وزیر بشوند. خیلی خوب می‌‌شد. ولی سد افصوث و دریق که نمی‌شود.

از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی بی‌جمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تن‌پرور هستیم و حتی هفته‌ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده‌ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایه‌مان شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌های پسر همسایه‌مان از بی بی سی هم مهمتر است.

ما ایرانی‌ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می‌گوید "تو به خر گفته‌ای زکی".

ولی خارجی‌ها تیز هوشان هستند. پسر همسایه‌مان می‌گفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله‌ی ساده مثل  I lav u  بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.

این بود انشای من.

نویسنده : صالح شخصی



 
نوشته شده توسط : سبحان |  دوشنبه 87 مرداد 28  ساعت 2:13 عصر 

نیمه شعبان امسال هم مثل تمام سالهایی که تاکنون دور از روی ولی زمان سپری کرده ایم ، گذشت و امام غائب به ما رخ نشان نداد، تا ما در روزگار انتظارهمچنان فریاد برآوریم:   « متی ترانا و نراک و قد نشرت لواء النصر تری » .

امسال پیامک های فارسی زیادی برای تبریک این روز دریافت کردم ، که هرکدام در نوع خود جالب و خواندنی بود، راستش رو بخواهید حیفم اومد  که شما دوستان عزیز از خوندن این پیامک های زیبا وپر مفهوم بی بهره بمونید.

1-   ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد***بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد***سوگند به هر چهارده آیه نور***سوگند به زخم های سرشار غرور***آخر شب سرد ما سحر می گردد***مهدی به میان شیعه بر می گردد.

2-      مست عشقم ، مست شوقم، مست دوست***مست آن دلبر که عالم مست اوست.

3-      حضرت ولیعصر(عج):چیزی ما را ازشمامحبوس نکرده است،مگر اعمال ناخوشایندو ناپسندی که از شما به ما می رسد.

4-   یا اباصالح ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد***ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت***ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت ***صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت.

5-      از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش ***زده ام فالی و فریاد رسی می آید.

6-   برای آمدنت انتظار کافی نیست*** دعا و اشک  دل بی قرار کافی نیست***خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی***دعای این همه شب زنده دار کافی نیست.

7-   گفتم که خدا مرا حیاتی بفرست ***طوفان زده ام راه نجاتی بفرست***فرمود که با زمزمه یا مهدی***نذر گل نرگس صلواتی بفرست.

8-   صحبتی شد که خدا باب نجاتی بفرست***تلخی ذائقه را شاخه نباتی بفرست***حل شود مشکل ما با گل روی مهدی***از جه خاموش نشستی صلواتی بفرست.

9-   شاید آن روز که سهراب نوشت:تا شقایق هست،زندگی باید کرد،خبری از دل پردرد گل یاس نداشت،باید اینطور نوشت:هر گلی هم باشد،چه شقایق چه گل پیچک و یاس، تانیاید مهدی(عج) زندگی دشوار است.

10-   مهدی جان؛ گذشته سن حضورت ز سن نوح ، ولی***شمار مردم کشتی نکرده تغییری

رشد کمی و کیفی پیامک های امسال، من رو کاملا به فکر فرو برد و با خودم گفتم که آیا این فوران احساسسات در بین مردم به معنی تکامل تدریجی جامعه ما و حرکت به سمت جامعه منتظر است و یا اینکه ...

بگذریم؛ به نظر شما کدامیک از پیامک های بالا از نظر محتوایی و زیبایی امتیاز بالاتری می گیرد.

پی نوشت ها-----------------------------------------------------------

*چرا انتظار فرج بالاترین عبادت است؟(گفتاری از حضرت آیت الله مصباح یزدی)



 
نوشته شده توسط : سبحان |  دوشنبه 87 مرداد 28  ساعت 12:15 عصر 
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تقصیر جمعه هاست ...
سخت گیری در حفظ بیت المال
روند رشد اشرافیت و رفاه طلبی
اینجا هیچ چیز متعارف نیست؟!!!
تبرک است ...
هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى‏ شود!
سلوک ذیل سیاست
دانلود فیلم شناخت سی امین جشنواره فیلم فجر
از اهل معصیت مى‏ شدید یا اهل عبادت؟
انسان انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]