سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که برخی از آنچه را خداوند روزی اش ساخته، به او وام نمی دهد [یعنی انفاق نمی کند ]، محبّت پروردگارش را به کمال می رساند ؟ [حضرت مسیح علیه السلام]

 

فراموش کردن خاطره 22 اسفند دانشگاه شریف برای من و همه اونهایی که اون روز در صحن مسجد دانشگاه شریف حاضر بودند ، ممکن نیست، 20 اسفند 84 یعنی دو روز قبل از مراسم شهدای شریف سه تا از شهدای گمنام رو در دانشگاه خودمون استقبال کردیم ، شهدایی که دانشگاه ما سه سال در تب و تاب حضور اونها در صحن دانشگاه سوخت، بچه های بسیج بارها و بارها فلسفه حضور شهدا در دانشگاه رو با اساتید مختلف به بحث نشستند، نزدیک به 20 جلسه در مورد شهید و شهادت در دانشگاه حرف زده شد و  سووالات زیادی مطرح شد و جو عمومی دانشگاه جهت حضور شهدا فراهم شد. با تمام این توصیفات عده ای از بچه های تحکیمی تحت القائات دوستان صاحب  قدرت خود با نوشتن چندین تراکت مخالفت خودشون رو با حضور شهدا در دانشگاه اعلام کردند.اون روزها کمتر کسی از بچه های بسیج در دانشگاه ما پیدا می شد که  دلایل عقلی و نقلی زیادی بر لزوم حضور شهدا در دانشگاه  نداشته باشه!!!

اما یک ماهی می شد که زمزمه حضور شهدا در دانشگاه شریف هم به گوش می رسید و چه زود و بی مقدمه شهدا مهمان دوستان شریفی شدند.اون روز حتی خود بچه هایی که زمینه این حضور رو فراهم کرده بودند ، نسبت به کاری که می کردند مطمئن نبودند و در برزخ حضور شهدا در پشت درب دانشگاه  و تحصن تحکیمی ها بر روی مقبره های آماده شده،  مونده بودند .وقتی حاج سعید حدادیان داستان مخالفت اهل مدینه با تدفین امام حسن مجتبی (ع) در کنار حضرت رسول(ص) رو نقل کرد ، فضای عجیبی بر مسجد حاکم شد و ناگهان با فریادهای حسین حسین شهدا وارد صحن دانشگاه شدند و بر و بچه های متحصن با مشت و لگد پراکنده شدند ، تابوت ها بر روی دست بچه ها جلو عقب می شد و نزدیک بود یکی دوبار بیفته ، اما بلاخره تکه های باقی مونده از شهدا در گودال های حفر شده در صحن مسجد دانشگاه شریف آرام گرفت و نوای زیارت عاشورا در اون فضای بهت و حیرت حاکم بر فضای مسجد، قرائت شد.

و این حکایت همچنان باقیست .... دیروز شهید بهشتی و امروز هم علم و صنعت و شیراز ...



 
نوشته شده توسط : سبحان |  چهارشنبه 86 اسفند 22  ساعت 9:48 صبح 

شباهت من و رسول خدا(ص)...

پنجشنبه شب (دوم اسفند ماه ) نماز مغرب و عشا رو در حرم حضرت شاهچراغ خوندم(جای همه شما خالی) بعد از زیارت مختصر حضرت خیلی سریع خودم رو به تالار شهید دستغیب واقع در مجتمع رفاهی دانشگاه شیراز رسوندم، جایی که بیست و دومین مراسم شب شعر عاشورا به میزبانی شیراز در حال برگزاری بود.

نزدیک به یک ساله که از فضای پر از هیاهوی تهران دور شدم و کمتر فرصت شرکت کردن در چنین مراسماتی رو پیدا می کنم . بنابراین فرصت شرکت کردن در با سابقه ترین شب شعر کشور رو غنیمت دونستم و به هر شکل که بود در ساعت 7:35 دقیقه در جلسه حاضر شدم.

تازه جلسه شروع شده بود و شعرا  یک به یک در حال خوندن شعر های خودشون بودند، شعرای پیر و جوان جلسه، هر کدام در حد بضاعت خودشون به اظهار ادب  مشغول بودند.احساسات پاک و معنوی شعرایی که تازه از سفر کربلا برگشته بودند ، به همراه نوای دلنشین روضه و مرثیه تالار محل برگزاری رو که دیگه جایی برای نشستن نداشت شبیه یک حسینیه کرده بود و صدای گریه و شیون زنان و مردان رو بوضوح می شد ، شنید.اما نقطه اوج برنامه اون موقعه ای بود که از استاد سید مجتبی حسینی برای ایراد سخنرانی دعوت شد.سید که تازه رسیده بود ،  روی سن رفت وبعد از نشستن به روی صندلی  اینطوری شروع کرد ( لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه )

لحن ملایم و دلنشین سید مجتبی اینطوری ادامه پیدا کرد ( اگر رسول خدا برای ما بهترین لگو است ، نماز ما ، عبادت ما ، اخلاق ما ، رفتار ما  و حب و بغض های ما کدامیک به رسول خدا شبیه است ؟)

من خیلی زود به این سوال در ذهن خودم جواب دادم . هیچکدام ، هیچکدام ، هیچکدام ....

اما سید مجتبی در ادامه روایت زیبایی رو خوند که همه حاضرین رو به خودشون امیدوار کرد و من هم مجبور شدم که جواب خودم رو پس بگیرم.

(رسول خدا بر بالای منبر در حال خواندن خطبه هستند ، نگاهشان به سمت انتهای مسجد خیره می ماند و به یکباره و سراسیمه از بالای منبر به سمت کودک خردسالی که هنگام ورود به مسجد زمین خورده بود، حرکت می کنند... کودک کسی نیست جز حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، حضرت در آن هنگام در مقابل چشمان مهاجر و انصار می گویند « امرنی به حبه » من به دوستی حسین امر شده ام .) صدای گریه به اوج خودش رسیده بود و فریاد های حسین حسین جمعیت ، فضای تالار رو معطر می کرد که سید مجتبی ادامه داد : ما شیعیان حداقل در این ویژگی یعنی دوست داشتن امام حسین (ع) با حضرت رسول (ص) مشترک هستیم.   



 
نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 86 اسفند 5  ساعت 11:24 عصر 

هنگامى که دکتر احمدى نژاد در جمع خانواده هاى شهدا و ایثارگران بوشهر گفت: «دشمن با موشک، مخالف نیست، بلکه با فرهنگ و روحیه حسینى، مخالف است»، ناگهان شعار «هیهات منا الذله» فضاى سالن را پر کرد. طنین این شعار هنوز در گوش ها بود که رئیس جمهور ادامه داد: «پیروزى هسته اى ملت ایران محصول روحیه شهادت طلبى ملت ایران است.» در این هنگام یکى از جانبازان ردیف جلو برخاست و خطاب به دکتر احمدى نژاد اظهار داشت: «آقاى رئیس جمهور! مادر من در بازار برازجان خرمافروش است، به من گفت: «به احمدى نژاد بگو محکم بایست، 9 فرزندم فداى احمدى نژاد.»

رئیس جمهور هم در پاسخ تصریح کرد: صدها احمدى نژاد فداى یک لحظه آن مادر خرمافروش.

آنچه در این سرزمین مى گذرد از آنچه بر مناسبات دنیاى امروز حاکم است، زمین تا آسمان تفاوت دارد. در حالى که رقابت ها در دنیا حول خواسته هاى صرفاً نفسانى و منافع فردى شکل گرفته، اما در اینجا یک فرهنگ فراگیر و روحیه حرکت آفرین حکومت مى کند: فرهنگ عاشورا و روحیه شهادت طلبى.

ادامه مطلب...

 

نوشته شده توسط : سبحان |  دوشنبه 86 بهمن 29  ساعت 9:39 صبح 

آخرین ساعات روز جمعه آخر آذر ماه امسال، شبی که به طولانی ترین شب سال معروفه ، در حالیکه به خونه برمی گشتیم به ناگاه و خیلی اتفاقی به تریلری که حامل درب ساخته شده برای حرم حضرت اباالفضل(ع) بود، برخوردیم.

یک هفته ای می شد که خبر چرخوندن این درب  توی شهر پیچیده بود و مردم دسته دسته و با هرجایگاه اجتماعی برای بازدید از این درب و تبرک جستن به اون به ایستگاه های مشخص شده می رفتند، هوا خیلی سرد بود ، اما گرمای شوق مردم رو می شد با تمام وجود حس کرد.

با خودم می گفتم این مردم توی این ساعت شب اینجا چی می خوان! حلقه مردم به دور تریلر لحظه به لحظه تنگ تر می شد و نایلون حاوی کمک های مالی مردم لحظه به لحظه غنی تر ...  سرمای طولانی ترین شب سال توی این قسمت از شهر ما اصلا جایی برای ظهور و بروز پیدا نکرده بود و مردم لبریز از محبت - والبته کنجکاوی -  شتابان خودشون رو برای رسوندن به درب حرم عموی امام زمان(عج) به زحمت می انداختند و برای مزین کردن گنبد و بارگاه عباس ابن علی(ع) حاضر به بذل مال خودشون هم بودند...

تصاویر بدون وقفه از جلوی چشمانم عبور می کرد وبا خودم می گفتم: مولا جان اینان که چنین پروانه وار بر گرد درب آستان کبریایی فرزند « فاطمه کلابیه» حیرانند ، در آن مانا ترین آدینه تاریخ چگونه در مقابل آخرین نگار تو رخ برمی گردانند ؟!!! اینان که ندیده،  دل در گرو محبت و عشق  به تو از دست داده اند، چگونه ممکن است ، که از بذل جان  و مال خود در آن کارزار نهایی طفره روند ؟!!! و اینان که با سه بار شنیدن نام جد غریب  تو جاری می شوند آیا روزی دست از یاری تو بر خواهند داشت ...؟!!! ماجراهای کربلا و کوفیان و غربت نهایی پیغمبر دشت کربلا « زینب کبری(س)» حیرتی به وسعت طولانی ترین شب سال برایم به ارمغان آورد . ..

هر چند بر دلباختگان ، شب هجرش چون «یلدا» یی به شفق و روز فصلش چونان « خمسین الف سنه » می گذرد ، اما سرانجام او می آید و آمدنش جون تندر بهاره ، ناگهانی است و یکباره .

تا چند بی تو در دل مرداب زیستن                          چونان کویر با عطش آب ، زیستن

ای باران رحمت کنون مردمان قبیله دهکده جهانی ، پس از نیایش استسقا، تو را چشم در راهند.

صبحی دگر می آید ای شب زنده داران                     از قله های پر غبار روزگاران
از بیکران سبز اقیانوس غیبت                      می آید او تا ساحل چشم انتظاران
آید به گوش از آسمان ، این است مهدی                        خیزد خروش از تشنگان این است باران

پی نوشت

ژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ

vاول-  اعیاد قربان و غدیر بر شما بزرگواران گوارا

vدوم - خطاب به بر وبچه های ستاد احیا در خصوص برگزاری  احیاء اخیر فقط می گم :

به کدامین سفر آواره و سرگردانید؟                           فرصتی کو که سر قافله برگردانید
جنگ زد نعره ولی پنجره ها را بستید                                    به غنائم که رسیدیم به ما پیوستید
کسی از پنجره بسته خروشی نشنید                      هر چه گفتیم که جنگ آمده گوشی نشنید!!!

vسوم - از اینکه نمی رسم همه پیام های شما عزیزان رو جواب بدم ، بنده رو حلال کنید.
vچهارم – اگر بروبچه های طرح رو که وبلاگ دارن می شناسید به ما هم معرفی کنید.(دعا یادتون نره)



 
نوشته شده توسط : سبحان |  چهارشنبه 86 دی 12  ساعت 12:23 صبح 

دانه که در خاک قرار می گیرد با سه عمل خود را نجات می دهد.
1- ریشه خود را به عمق زمین بند می کند.
2
- مواد غذایی زمین را جذب می کند.
3
- خاک های مزاحم را دفع می کند.
انسان نیز باید برای نجات و رهایی و رسیدن به فضای باز توحید و نجات از تاریکیهای مادیات و هوسها و طاغوت ها همانند دانه عمل کند.
1
- ریشه عقاید خود را از طریق استدلال محکم کند.(ایمان قوی)
2- از امکانات خدادادی آنچه را برای تکامل و رشد معنوی او است جذب کند.
3- تمام دشمنان را کنار زده وهر معبودی را جز خدا دفع کند.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 86 دی 2  ساعت 11:36 عصر 

بخش دوم؛ چرا اینگونه شد؟

وزیر ارشاد: این اقدامات نتیجه‌ی ساخت فیلم 300 و سیلی بی‌صدای خداست به آمریکایی‌ها.

وزیر علوم: برای تحصیل دانشجویان مضطرب ویرجینیا در ایران، آمادگی داریم.

وزیر بهداشت: در حال بررسی طرح واکسن ضد ترور هستیم.

وزیر آموزش و پرورش: با طراح سوالات آزمون پایان ترم ویرجینیا باید برخورد می‌شد.

وزیر ارتباطات: مشکل آنتن‌دهی ایرانسل در ویرجینیا به زودی حل می‌شود.

علی لاریجانی: توصیه موکد ما این است که با سفسطه‌ی دیپلماتیک یا فرافکنی فی ما بینی، نمی‌توانند روند پیشرفت توده‌ای هسته‌ای ایران را متوقف کنند، با ویرجینیا یا بدون ویرجینیا، "تعلیق" یک شعر نو است.

عطاءالله مهاجرانی: سالها پیش در روستایی در غرب استان ایلام، دخترکی بود با استعداد که قصد دارالفنون هوش از سرش برده بود و هر روز در دشت‌های ناسیانا(همان روستا) ساعتی را به آوازخوانی و گردش در کنار نهرها می‌پرداخت...(پس از 136 سطر) حال و در یک ظهر بهاری، هوش از سر رفته‌ی‌ آن دخترک روستای ناسیانا، بر سر دانشجوی کره‌ای فرود می‌آید و می‌شود "عقل مضاف". در به در دنبال صاحب هوش سرریز می‌گردد که معادلات او را در استفاده از مداد و اسلحه به هم می‌ریزد و فاجعه‌ای ضد انسانی رخ می‌دهد، براستی چه رابطه ‌تنگانگی است میان مداد و اسلحه؟!

مسعود بهنود: در سوم ژوئن 1999 وقتی بیل کلینتون از لیموزین سیاه‌رنگش در مقابل کاخ سفید پیاده می‌شد، مارتین اسنایدر، عکاس نیویورک تایمز او را خطاب قرار داد و گفت: "چرا همیشه دست راست‌تان را برای عکاسان بلند می‌کنید و او گفت، چپ دست‌ها آدم‌های سیاست‌مداری نیستند، آنها بیشتر اهل حمله‌اند تا سیاست و دیپلماسی..." حالا جوانکی کره‌ای در خاک ایالت متحده با همان دست چپ خشونت‌گرا، ماشه را می‌چکاند و دانشجویان بسیاری را برای تایید این سخن کلینتون زیر خروارها خاک شاهد می‌گیرد.‌

یکی از ماموران مخفی اف.بی. آی در حال عملیات نجات 

برادر حسن: جلد هفتاد و نهم "نیمه پنهان" با شرح حال و زندگی وهابی الاصل مقیم امریکا، جو سونگ هوی، در تیراژ 2 هزار نسخه و با عنوان "ترور چیست، کره‌ای یا وهابی صهیون؟" به زودی به دو زبان فارسی و عبری منتشر می‌شود. 

فاطمه رجبی: اگر این حادثه در زمان دولت اصلاحات اتفاق می‌افتاد الان آن سید[...] یا خودش یا نمایندگانش را به شکل دوره‌گردانی سیاه پوش می‌فرستاد تا غم این حادثه تروریستی را به دولت و ملت امریکای خائن تسلیت بگویند. آنجا یواشکی با هم مذاکره می‌کردند و در داخل، یک روز عزای عمومی اعلام می‌شد. و اگر در زمان سردار بازندگی این اتفاق می‌افتاد تریبون نماز جمعه پر می‌شد از شعارهای حال به هم زن مردی که فکر می‌کند باید با ملت هر جایی برای هر حادثه‌ای همدردی کند. حال آنکه معجزه هزاره سوم در برخوردی قهرمانانه، منطقی و کاملا دیپلماتیک خون شهدا را هدر نداد و بار دیگر انقلاب را با نامه‌ای جدید، آبیاری کرد. در این نامه عزتمند آمده است: "شما را به اسلام دعوت می‌کنیم که هر چه بدبختی دارید از بی دینی است."

عباس کیارستمی: واو مثل وداع.../ واو مثل ویرجینیا.../ واو مثل وق‌وق صاهاب... واو مثل وای.../ وای... رنگ‌ها خسته‌اند.../ زنگ‌ها رفته‌اند.../ و من تنها در این تاریکی.../ چراغ را روشن کنید، چشمانم نمی‌بیند.../ دیگر فیلم نمی‌سازم.../ از بس که غمناکم...

مسعود ده‌نمکی: فیلمنامه "قربانی‌ها" را به یاد دانشجویان ویرجینیا دارم می‌نویسم. در این فیلم غیر از نیکی کریمی و محمدرضا فروتن، نیکول کیدمن و جودی فاستر هم بازی می‌کنند. دیوید فینچر مشاور من در فیلمنامه است و داریوش خنجی هم مدیر فیلمبرداری. تهیه‌کنندگی این فیلم را برادران وانر و حبیب کاسه‌ساز مشترکا بر عهده دارند. از همین الان هم این فیلم را از بخش مسابقه بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر بیرون می‌کشم.

محمدعلی ابطحی: آمیز عبدالله خان مبارکی از علمای معروف سلف، سالها روی منبری می نشست که یک پایه‌اش چلاق بود. بارها مردم خواستند آن را تعمیر کنند، اما او نگذاشت. در سفری همراه آقای خاتمی به اندونزی برای کنفرانس اسلامی، نماینده او را دیدم و احوال ایشان را پرسیدم. او گفت: "موریانه منبر را خورده ولی آمیز عبدالله همچنان بر آوارهای همان منبر می‌نشیند و می‌گوید باید با مردم بود، مثل آقای خاتمی." برایم خیلی جالب بود که آمیز عبدلله هم رییس جمهورمان را به مردم‌داری می‌شناسد... حالا حکایت دور افتادن از مردم است، ماجرای ویرجینیا قلبم را جریحه‌دار کرد چرا که کشتار بد است، حتی اگر توسط ابابیل باشد و سپاه ابرهه. در روزهای تلخ تیر 78 بارها دیدم که زخم معده‌ی آقای خاتمی عود کرد از بس نگران دانشجویان بود. واقعا تلخ است که دانشجو در کشورش امنیت نداشته باشد، این از بدی روزگار ماست. نمی‌دانم کی قرار است حرمت اهل علم و ادب را نگه داریم



 
نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 86 دی 2  ساعت 9:13 عصر 

دانشگاه ویرجینیا(بخش اول)

یک صبح دل‌انگیز بهاری و هنگامی که مثل سایر روزها همه به کار خود مشغول بودند و کفترها هم به چقولی روی پارکومترها و اتومبیل‌های ویرجینیا، یک دانشجوی کره‌ای که بدجوری ویرش گرفته بود تا در عرض یکساعت به شهرتی جهانی دست یابد، خونین‌ترین حادثه‌ی تیراندازی در کوی دانشگاه ویرجینیای آمریکا اتفاق افتاد!

 

گزیده‌ای از ویژه‌نامه‌ی روزنامه "صبح امروز" که اگر توقیف نشده بود احتمالا به رسم همدردی و با نام "فریاد خاموش" و به سردبیری سعید حجاریان منتشر می‌شد را می‌خوانید:

بخش اول؛ اخبار

کیهان: فروپاشی امریکا نزدیک است.

شرق‌آن‌لاین: دوشنبه بهت و باروت. 

همشهری: قالیباف آمادگی خود را برای کمک مالی ـ تجهیزاتی به دانشگاه ویرجینیا اعلام کرد. به گزارش خبرنگار همشهری، شهردار خود شخصا با موتور سیکلت هوایی دو ساعت پس از حادثه خود را به دانشجویان در مخمصه رساند.

 تصاویر زنده‌ی مجرم چند لحظه بعد از فرار 

بی بی سی: در تلاشیم با ارتباط مستقیم با بن لادن، درباره‌ی مسئولیت این حادثه صحبت کنیم. 

سی ان ان: اولین گزارش‌های کریستین از ایران حاکی از آن است که گویا مردم شهر قورچک جان خان استان سیماتان در غرب ایران پس از این حادثه، جشن گرفته‌اند.

هخا: اگر هواپیمای من مشکلی نداشته باشد، من فردا تهران خواهم بود، اصلا چنین اتفاقاتی بروز نمی‌افتاد! من خودم از همه امریکایی‌ها عذر می‌طلبم و قول می‌کنم که ما هسته نمی‌خواهیم که انرژی داشته باشیم.

الجزیره: فیلم مکالمه تلفنی جوان کره‌ای با رایس که مربوط به دو روز قبل از حادثه است را تا هفته‌ی آینده پخش می‌کنیم. 

نیویورک تایمز: این فرد کره‌ای، چند روز قبل از حادثه در حال خواندن یک روزنامه ایرانی دیده شده است. 

بوش: برای همدردی با خانواده‌ی فلک‌زده‌ی کشته‌شدگان، دو سال دیگر در عراق می‌مانیم.

رایس: طرح انگشت نگاری از هر کی که در هرجای امریکا بخواهد هرکاری بکند در دست بررسی است.

فاکس نیوز: ایران هسته‌ای، عامل بروز چنین حوادثی است و این قبیل حوادث در پی پرتاب هسته به وقوع پیوسته.

روزنامه ایران: رییس جمهور در نامه‌ای به بوش: "آماده تامین امنیت در امریکا هستیم." 

اعتماد ملی: تذکر چند نماینده مجلس به دولت: "نان مردم را آجر نکنید." !

جمهوری اسلامی: رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام: "واقعا حادثه تلخی بود."

صبح و زندگی: مصاحبه با همسر دوم هو چونگ، همراه با تصاویر خانوادگی.

ماهان: هو چونگ در دفتر ماهان: "عاشق ترش و شیرین بودم." 

چلچراغ: پرونده‌ای برای دانشجوی سرخورده‌ی خیابانی. 

همشهری جوان: گزارش لحظه به لحظه‌ی ترور در ویرجینیا، همراه با نقشه‌ی کامل حمله و یادداشت سردبیر. 

سخنان تکان‌دهنده‌ی بوش در میان حادثه دیده‌گان: نازی!

ایرنا: بوش ایران را مقصر اصلی حادثه ویرجینیا دانست/ متن کامل سخنرانی بوش همراه با صوت و تصویر.

 ایسنا: اعلام همدردی دانشجویان تحکیم وحدت طیف علامه با دانشجویان ویرجینیا.

ایلنا: جمعی ار دانشجویان دانشگاه[...]: "ویرجینیای ایران هم نزدیک است." 

بازتاب: از اختلاس در بنزین دو نرخی تا انفجار در کوی دانشگاه ویرجینیا / رسول جعفریان.

رجانیوز: موج تازه تخریب علیه دکتر در راه است / این‌بار برای نامه به دانشگاه ویرجینیا..



 
نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 86 دی 2  ساعت 9:6 عصر 

وحدت حوزه و دانشگاه در نظر امام خمینى‏  

دانشگاه و حوزه‏هاى علمیه روحانیون مى‏توانند دو مرکز باشند براى تمام ترقیات و تمام پیشرفتهاى کشور و مى‏توانند دو مرکز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست که اشخاص متفکر متعهد بیرون مى‏آید. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، تعهد هم باشد، یک کشورى را اینها مى‏توانند به سعادت برسانند، واگر حوزه‏هاى علمیه مهذب باشند و متهد باشند، یک کشور را مى‏توانند نجات بدهند.

صحیفه نور، ج‏13، ص‏206

فرق بین دانشگاه و حوزه‏هاى علمیه نیست در اینکه اگر همراه با علم، تعهد باشد تزکیه باشد، با این دو بال علم و اخلاق و عمل مملکت‏خودشان را، کشور خودشان را نجات مى‏دهند.

صحیفه نور، ج‏13، ص‏207

منشا همه گرفتاریهاى یک کشور از دانشگاه است و حوزه‏هاى علمى، و منشا همه سعادتهاى، مادى و معنوى، از دانشگاه هست و حوزه‏هاى علمى

صحیفه نور، ج‏13، ص‏207

باید از حوزه‏هاى علمیه یک عالمى به تمام معنا متعهد بیرون بیاید و مرکز ساخت انسان باشد و دانشگاه هم مرکز ساخت انسان. ما انسان دانشگاهى مى‏خواهیم، نه معلم و دانشجو.

صحیفه نور، ج‏13، ص‏209

حالا که مى‏بینید یک تحولى پیدا شده است، دانشگاهى متمایل شده است‏به روحانى، روحانى متمایل شده است‏به دانشگاهى، با هم هستند و مى‏خواهند با هم کشور خودشان را به‏پیش ببرند، حالا شیاطین بیشتر در فکر هستند که روحانى را از یک طرف بکوبند و دانشگاهى را از یک طرف، و فساد کنند بین این دو تا، به آنها بگویند که اینها چطورند، به اینها بگویند آنها چطورند. چشمهایتان را باید خیلى باز کنید، در این زمان چشم و گوشها باید خیلى باز باشد که یک وقت مى‏بینید از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فیضیه شما را به فساد مى‏کشانند، شما را به تفرقه مى‏کشانند. اینها نمى‏توانند ببینند، اینهایى که نمى‏خواهند این کشور یک کشور صحیح و سالم باشد و اربابهاى آنها که از اول هم نمى‏خواستند، نمى‏توانند ببینند که شما با هم مجتمع شده‏اید و مى‏خواهید با هم کار کنید. آنها عواقب این امر را براى خودشان مى‏دانند که اگر حقیقتا دانشگاهى و حوزه‏هاى علمى وهمه دانشگاهها در هرجا که هستند اینها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند براى پیروز کردن انقلاب، این براى آنها عواقبى دارد.

صحیفه نور، ج‏13، ص‏212

 



 
نوشته شده توسط : سبحان |  دوشنبه 86 آذر 26  ساعت 11:3 عصر 

 

البته اکنون اکثر افراد و حتی بسیاری از علمای روحانی متأسفانه با خوشبینی و بدون تأمل عمیق در مسائل، می‌انگارند که اسلام فی‌الجمله محتوای علمی سیستم آموزشی کنونی را تأیید می‌کند و ما شاهد تلاش‌هایی هستیم که با هدف انتقال این سیستم آموزشی و محتوای علمی آن به حوزه‌های علمیه انجام می‌پذیرد. یک برداشت سطحی از توصیه‌های داهیانه‌ی حضرت امام امت در زمینه‌ی وحدت حوزه و دانشگاه، بدون تأمل می‌تواند به این نتیجه دست یابد که باید علوم دانشگاهی را با همین محتوای کنونی در حوزه‌های علمیه اشاعه داد و فی‌الجمله تعلیمات سنتی را با علوم رسمی و یافته‌های علمی و تخصصی دانشگاهی مطابقت بخشید. پایین‌ترین نقطه‌ای که این تفکر می‌تواند به آن منتهی شود این است که ما معارف اسلام و تعلیمات سنتی حوزه‌های علمیه را با یافته‌های علوم دانشگاهی محک بزنیم و هر چه مورد تأیید قرار نمی‌گیرد به دور بریزیم. این تفکر هم‌اکنون، در ایران و سایر نقاط جهان، در میان بسیاری از مسلمان‌هایی که گرایش‌های شدید لیبرالیستی و غربگرایانه دارند اشاعه دارد و در واقع مبنای فکری بسیاری از انحرافات سیاسی ـ نظیر آنچه در میان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و اصحاب بنی‌صدر شاهد آن بودیم ـ بر همین برداشت‌های لیبرالیستی قرار دارد.

اگر به آنچه که حضرت امام امت در هنگام بازگشایی دانشگاه‌ها فرمودند مراجعه کنیم، خواهیم دید که این برداشت‌های لیبرالیستی با مفهوم حقیقی وحدت حوزه و دانشگاه ـ یعنی آنچه مورد نظر حضرت امام بوده است ـ بسیار متفاوت و حتی متناقض است. ایشان صراحتاً فرموده‌اند: ...دانشگاه را باز کنند، لکن علوم انسانی‌اش را به تدریج از دانشمندانی که در حوزه‌های ایران هست و خصوصاً در حوزه‌ی علمیه قم استمداد کنند.

آیا مقصود ایشان این است که علمای حوزه‌ی علوم انسانی را با همان محتوای کنونی کتاب‌های درسی تدریس کنند؟ اگر اینچنین باشد، دیگر چه نیازی است که به سراغ دانشمندان حوزه‌های علمیه بروند؟ اگر علمای حوزه‌های علمیه وظیفه‌ی تدریس علوم انسانی را در دانشگاه‌ها بر عهده بگیرند، لاجرم به بازنگری محتوای کنونی علوم انسانی خواهند پرداخت و این محتوا را با نظریات کامل اما غیر مدون اسلام در زمینه‌های مختلف علوم انسانی مقایسه خواهند کرد و این حرکت به یک تحول عظیم علمی در مبانی معرفتی علوم انسانی منجر خواهد شد و رفته رفته نظام آموزشی دیگری جانشین سیستم آموزشی کنونی خواهد گشت و مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه همین است.

این تحول بدون تردید تغییری در حد «افزودن چند واحد معارف اسلامی» به همان محتوای قبلی دروس دانشگاهی نخواهد بود. افزودن چند واحد معارف اسلامی به مجموعه‌ی دروس دانشگاهی هیچ مشکلی را از پیش پای برنمی‌دارد. آنچه که باید انجام شود، یک بازنگری کلی و وسیع و عمیق به محتوای کنونی علوم غربی و ارزیابی آن توسط علمایی است که اندیشه‌ی آنان بر مبانی معرفتی اسلام بنا شده است. اگر حضرت امام درباره‌ی علوم انسانی تأکید فرموده‌اند بدین علت است که این بازنگری و ارزیابی باید نخست از علوم انسانی آغاز گردد و سپس به دامنه‌ی علوم تجربی نیز کشیده شود. اگر این ارزیابی و تطبیق از علوم انسانی آغاز گردد، لاجرم علوم تجربی را نیز در بر خواهد گرفت، چرا که اصولآ، بر خلاف آنچه عموم می‌پندارند، علوم تجربی، بنیان، جهت و حتی روش پژوهشی خویش را از فلسفه‌ی غربی اخذ کرده‌اند...

پی نوشت   ------------------------------------------------------------------------

منبع : مقاله انسان از نسل میمون ، خرافه ای جاهلانه (سید مرتضی آوینی)



 
نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 86 آذر 24  ساعت 10:35 عصر 

قصه زیر  رو حتما با دقت بخونید و لطفا سوال نکنید. چون من نمی تونم توضیح بدهم که  عکس زیر چه ربطی به موضوع قصه داره!!!

چهار نفر بودند بنامهای همه کس-یک کس-هر کس و هیچ کس
یک کار مهم وجود داشت که میبایست انجام می شد و از همه کس خواسته شد آن را انجام دهد.
همه کس میدونست که یک کسی آن را انجام خواهد داد
هر کسی میتوانست آن را انجام دهد اما هیچ کس آن را انجام نداد.
یک کسی از این موضوع عصبانی شد، به خاطر اینکه این وظیفه همه کس بود.
همه کس فکر میکرد هر کسی نمیتواند آن را انجام دهد، اما هیچ کس نفهمید که هر کسی آن را انجام نخواهد داد.
سرانجام این شد که همه کس، یک کسی را برای کاری که هر کسی نمی توانست انجام دهد و هیچ کس انجام نداد سرزنش کرد.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 86 آذر 18  ساعت 7:54 عصر 
<   <<   26   27   28   29      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تقصیر جمعه هاست ...
سخت گیری در حفظ بیت المال
روند رشد اشرافیت و رفاه طلبی
اینجا هیچ چیز متعارف نیست؟!!!
تبرک است ...
هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى‏ شود!
سلوک ذیل سیاست
دانلود فیلم شناخت سی امین جشنواره فیلم فجر
از اهل معصیت مى‏ شدید یا اهل عبادت؟
انسان انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]