سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]

تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شی ء قدیر * الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا و هو العزیز الغفور *

حال و هوای وداع با ماه مبارک رمضان امسال، هنوز تمام وجودم را فرا گرفته بود که با شادمانگی فطر همراه شدم و غرق در این شادی بودم که بروز پیوندی جدید، شادی وجودم را مضاعف کرد و در سرمستی حاصل از این رخداد مبارک ، غروب سرخ و غمگینانه رمضان را در افق وجود خودم نظاره می کردم...

ماه رمضان امسال هر چند بسیار متفاوت از دیگر سالها برای من سپری گشت اما هرگز چنین پایانی را برای آن تصویر نمی کردم، هنوز غفلت آمیخته با شادی که حاصل از پیوند مبارک اخیر بود محیط خانه ما را ترک نکرده بود که به ناگاه روی دیگر زندگی بر ما نمایان شد.

                    شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد                فریبنده زاد و فریبا بمیرد

به هنگام مرگ خیزد به کنجی                   رود گوشه ای زار و تنها بمیرد

بابا بزرگ در حالیکه هفتاد و ششمین میهمانی خدا رو تجربه می کرد، آرام و شادمان و مشتاق همه ی خانواده را ترک کرد و به  خالق خود پیوست و همه ما رو در حالیکه با بهت و حیرت غریبی به در و دیوار این دنیا خیره مانده بودیم ، تنها گذاشت و میهمان حقیقی و همیشگی خدا گشت...ادامه مطلب...

 

نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 86 آبان 26  ساعت 8:42 صبح 

خیلی جالبه که بدونید حزب بعث را اول بار دو نفر مسیحی پایه گذاری کردند ، سپس سه دانشجوی عراقی که در سوریه مشغول به تحصیل بودند آن را بعنوان سوغات برای عراقی ها به ارمغان آوردند.

« الوحده، الحریّه، الاشتراکیه » سه شعار حزب است ، الوحده نشانگر وحدت اعراب در سایه ناسیونالیسم عرب است.الحریه به معنی آزادی و الاشتراکیه منش اقتصادی سوسیالیستی آن است، نکته جالب ترآنکه مووسسان حزب به رغم مسیحی بودن ، اسلام را بعنوان دین مشترک کشورهای متحد عربی معرفی می کردند.  ادامه مطلب...

 

نوشته شده توسط : سبحان |  دوشنبه 86 مهر 2  ساعت 9:50 عصر 

اللهمَّ المُم بِهِ شَعثَنا وَ اشعَب بِهِ صَدعَنا و َ ارتُق بِهِ فَتقَنا (عبارتی از دعای افتتاح)

خدایا پریشانی ما را با حضور آن امام برطرف کن و پراکندگی امور ما را با حضور آن امام اصلاح فرما و شکاف و تفرقه های ما را اتحاد بخش.

بعد از اینکه چند سالی رو بدون مسافرتی طولانی در تهران بودم ، امسال فرصتی دست داد تا حدود شش ماهی رو از پایتخت قهوه ای رنگ کشورمون دور باشم ، قبل از فرارسیدن ماه رمضان یه سری به عده ای از بر و بچه های قم زدم ، خیلی وقت بود که ندیده بودمشون، از هر دری صحبت کردیم و گفتیم و همه از دیدنی های شهر شیراز می پرسیدند. (یادم رفت بگم من این شش ماه رو بیشتر شیراز بودم) و یه سووالی که داشتند این بود که چرا فرزند حضرت امام موسی کاظم (ع) که در شهر شیراز مدفون هستند به شاهچراغ معروفند؟

اگه شما هم دوست دارید پاسخ این سووال رو بدونید روی ادامه مطلب کلیک کنید

پی نوشته --------------------------------------------------------------------------

اول اینکه ماه رمضان بر همتون مبارک باشه! ما رو هم از دعا فراموش نکنید.
دوم اینکه لینک سخنرانی حاج آقا ماندگاری با عنوان ابعاد تربیتی روزه رو از سایت تمهید اینجا گذاشتم، خیلی خوندنی و جالبه.ادامه مطلب...

 

نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 86 شهریور 25  ساعت 3:52 عصر 

(الَّلهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفَرتَ لَنَا فی ما مَضی مِن شَعبان فَاغفر لنا فیما بَقی منه)

در یونان باستان، سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت. روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت:"سقراط؛ آیا می‌دانی من چه چیزی درباره دوستت شنیدم؟"

سقراط جواب داد: "یک لحظه صبر کن، قبل از اینکه چیزی به من بگویی، مایلم که از یک آزمون کوچک بگذری. این آزمون، پالایش سه‌گانه نام دارد." آشنای سقراط: "پالایش سه‌گانه؟"

سقراط: "درست است، قبل از اینکه درباره دوستم حرفی بزنی، خوب است که چند لحظه وقت صرف کنیم و ببینیم که چه می‌خواهی بگویی. اولین مرحله پالایش حقیقت است. آیا تو کاملا مطمئن هستی که آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی حقیقت است؟" آشنای سقراط: "نه، در واقع من فقط آن را شنیده‌ام و..." سقراط: "بسیار خوب، پس تو واقعا نمی‌دانی که آن حقیقت دارد یا خیر. حالا بیا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالایش خوبی. آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، چیز خوب است؟"

آشنای سقراط: "نه، برعکس..." سقراط: " پس تو می‌خواهی چیز بدی را درباره او بگویی، اما مطمئن هم نیستی که حقیقت داشته باشد. با این وجود ممکن است که تو از آزمون عبور کنی، زیرا هنوز یک سوال دیگر باقی مانده است: مرحله پالایش سودمندی. آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، برای من سودمند است؟" آشنای سقراط: " نه، نه حقیقتا." سقراط نتیجه‌گیری کرد: "بسیار خوب، اگر آنچه که می‌خواهی بگویی، نه حقیقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا می‌خواهی به من بگویی؟"

اینچنین است که سقراط فیلسوف بزرگی بود و به چنان مقام والایی رسیده بود.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  پنج شنبه 86 شهریور 15  ساعت 1:52 عصر 

فرا رسیدن ماه پیامبر خدا ، شعبان بر شما منتظران گرامی باد.

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود باسرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان ازبین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخوردکرد . مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دیدکه اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت و اورا سرزنش کرد.پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.

پسرک گفت: ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبورمی کند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را متوقف کتم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم”. مرد بسیار متاثر شد و از پسر عذر خواهی کرد. برادرپسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گرانقیمتش شد و به راهش ادامه داد.
در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوندبرای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف میزند. اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم،
او مجبورمی شود پاره آجربه سمت ما پرتاب کند. این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه !



 
نوشته شده توسط : سبحان |  سه شنبه 86 مرداد 23  ساعت 1:53 عصر 

امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود.

  امام موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف کسب فیض نمود. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند. امام موسی صدر دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادکوبه ای در نجف فرا گرفت.دوستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشکیل می دادند.امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است.معروف ترین آنان در ایران  شیخ یوسف صانعی و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله است.

 

  امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، که با همفکری حضرات آیات دکتر بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت.

    امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زمان مکتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود:

  بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان  

 امام موسی صدر از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود که از اواسط سال 1339 و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. امام موسی صدر در زمستان سال 1339 و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه ای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی خانواده های بی بضاعت، ناهنجاری تکدی را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت. وی در فاصله سالهای 1340 تا 1348 و در چارچوب برنامه ای میان مدت، با طی سالانه صد هزار کیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه ای را راه اندازی نمود.

    که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، کاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. امام موسی صدر در تابستان سال 1345 و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حکومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار می رفت، در اول خرداد سال 1348 تاسیس، و خود آن بزرگوار با اجماع آراء به ریاست آن انتخاب گردید.

  امام موسی صدر از بهار سال 1348 تا اواسط زمستان سال 1352 با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست، تا آن را برای اجرای پروژه های زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن کشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال 1353 به رهبری امام موسی صدر شکل گرفت، و راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوست. اوجگیری بحران خاورمیانه، صف آرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و به لبنان کشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوبی فلسطینیها، توده های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت کنار کشاند، و پیگیری مطالبات بر حق شیعیان را تا آمدن رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد. امام موسی صدر در سال 1354 علی رغم کارشکنیهای شدید دولت، مجدداً با اجماع آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال 1354، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران صرف گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع وشخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله ور شدن مجدد آتش جنگ و پدیدار شدن ابرهای شکست بر آسمان جبهه مسلمانان، امام صدر در اردیبهشت 1355 حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر 1355، آب سردی بود که امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این ارامش تا زمانیکه امام صدر در لبنان حضور داشت ، ادامه پیدا کرد.

  پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان  

 هدف استراتژیک امام موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. وی از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان سال 1338، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه های روابط دوستانه و همکاری صمیمانه ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد. در طول حضور دو دهه امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود که امام صدر در آن شرکت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند. حمایت جوانمردانه امام صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل تابستان سال 1341 در شهر صور، که به فتوای صریح ایشان مبنی بر طهارت اهل کتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در اواخر تابستان 1341 مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حرکت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال 1341 حضور گسترده امام موسی صدر در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، و کلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سالهای 1341 و 1342، تاثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور بر جای نهاد.

امام صدر در تابستان سال 1342 و طی سفری دو ماهه به کشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفکری مراکز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزه های علمیه شیعه لبنان در انداخت. وی در بهار سال 1344، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین الهی، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت. وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 به دیدار پاپ شتافت، و نشستی که ابتدائا نیم ساعت پیش بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید. امام موسی صدر از سال 1347 به عضویت مرکز اسلام شناسی استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفکری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، انتشار آثاری ذی قیمت چون «مغز متفکر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود. امام موسی صدر در بهار سال 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفکری یکدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال 1349 «مجمع بحوث اسلامی » در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد. امام موسی صدر در سال 1349 رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزت رژیم صهیونیستی چاره اندیشی نمایند. وی در زمستان سال 1353 و در اقدامی بی سابقه، خطبه های عیدموعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله ور نمی شد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید. امام موسی صدر در زمستان سال 1355 و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش بینی صریح حذف فاصله ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. امام موسی صدر در اواسط سال 1357 موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی موعد تاسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود.

 

 تاسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل   

 امام موسی صدر از سال 1343 و یک سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح، در پی اندیشه تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعه ای مقاوم در برابر تجاوزات آینده رژیم صهیونیستی برآمد. وی در بهار سال 1344 گروهی از جوانان مؤمن شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دوره ای شش ماهه فنون نظامی را فرا گیرند. با بازگشت این جوانان که اولین کادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز گردید. بخش اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات بر عهده رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترک تا اوایل سال 1972 ادامه یافت. اولین شهید شیعه در عملیات ایذایی بر علیه رژیم صهیونیستی، از جوانان شهر مرزی «ناقوره» بود که در سال 1347 به شهادت رسید.

  در مهر 1348 مؤسسه صنعتی جبل عامل یا کارگاه کادر سازی امام صدر رسماً آغاز به کار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم صهیونیستی در سال 1349 و عدم واکنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی سابقه به دعوت امام موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه ای که دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجالس جنوب را تاسیس نماید. از اوایل سال 1341 عملیات ایذایی جوانان شیعه در داخل فلسطین اشغالی شکلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می گشت. در شهریور سال 1351 و کمتر از 24 ساعت پس از  اشغال 48 ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا« به دست سربازان رژیم صهیونیستی، نشست فوق العاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضاء در روستای جویا برگذار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد.یک ماه پس از این حادثه و به هنگام تجاوز نیرهای صهیونیستی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمی مقاومت لبنان به اجرا در آمد، که حاصل آن چند کشته و مجروح اسرائیلی بود. از پاییز سال 1351 آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت. اولین شهید مقاومت لبنان «فلاح شرف الدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود که در زمستان 1352 و پس از به هلاکت رساندن چند تن از سربازان رژیم صهیونیستی، در روستای مرزی «بنت جبیل» به شهادت رسید. در خرداد سال 1354 و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در کوههای بقاع، که به شهادت 27 تن از جوانان شیعه انجامید، امام موسی صدر رسما ولادت «گروههای مقاومت لبنان» را اعلان نمود. با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال دامنه ناآرامیها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسما در نقاط استراتژیک مناطق مرزی مستقر شدند. اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات اسرائیل در اواخر سال 1355 صورت گرفت که پس از چند روز درگیری، به آزادسازی شهرکهای «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید. امام موسی صدر اولین شخصیتی بود که در زمستان سال 1356، طرح سازشکارانه توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده سال 1357 اسرائیل به جنوب لبنان و به رغم عقب نشینی احزاب چپ و گروههای فلسطینی، جوانان مقاومت لبنان و دانش آموزان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه اشغالی باقی ماندند، و به رغم امکانات اندک تا به آخر علیه اشغالگران صهیونیست ایستادگی کردند.

  امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه های علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغه های خارج از لبنان ایشان را تشکیل می دادند.

 در پی دستگیری امام خمینی و در اوایل تابستان 1342، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال آفریقا گردید، تا از طریق واتیکان و الازهر، شاه ایران را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن امام در پایان این سفر، آیت الله خویی تصریح نمود که این آزادی، بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است. در پی تبعید امام به ترکیه در پاییز سال 1343، امام موسی صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تامین امنیت آن بزرگوار، ترتیبات انتقال ایشان به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین کادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند، و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند. در اواخر دهه چهل و مقارن با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از شاه نامید.در زمستان 1350 و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام موسی صدر درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، که بعضی از آنان از جمله حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، اندکی بعد از زندان آزاد گردیدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال 1350 و آغاز همکاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امن ترین کشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام موسی صدر در تابستان 1356 جوانمردانه سینه سپر نمود، و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلکرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد.

  به دنبال درگذشت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در پاییز سال 1356، وی پسر عموی خود شهید آیت الله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از امام خمینی برخیزد. امام موسی صدر در بهار سال 1357 لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد، تا با انجام اولین مصاحبه بین المللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. امام موسی صدر در دیدارهای مکرر سال 1357 خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وی در شهریور 1357 و یک هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی نمود. بدون تردید بزرگترین خدمت امام موسی صدربه انقلاب اسلامی ایران آن بود که در سالهای 1356 تا 1357 و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای زیبای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود.

 

 امام موسی صدر در 3 شهریور سال 1357 و در آخرین مرحله از سفر دوره ای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی، و در روز 9 شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن کشور و ورود ایشان به رم را رسما تکذیب نمود. مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی دو دهه پیش بدست آمدند، تماما دال بر آن هستند که امام موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نگفته است.  

 در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که امام موسی صدر همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می گذراند. آخرین خبری که در 13 اردیبهشت 1380 توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت منعکس گردید، مدعی آن است که امام موسی صدر در اواخر سال 1376 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید، و اندکی پیش از ماه رمضان گذشته به مکانی دیگر انتقال یافته است. والله علی رجعه لقادر.

 



 
نوشته شده توسط : سبحان |  چهارشنبه 86 خرداد 30  ساعت 11:0 صبح 

وقتی بچه بودم دلم می خواست دنیا را عوض کنم.

بزرگتر که شدم گفتم دنیا بزرگ است ، کشورم را تغییر می دهم .

در نوجوانی گفتم کشورم خیلی بزرگ است، بهتر است شهرم را دگرگون سازم.

جوان که شدم گفتم شهر خیلی بزرگ است ، محله خودم را تغییر می دهم.

 به میانسالی که رسیدم گفتم از خانواده ام شروع می کنم.

در این لحظه آخر عمر می بینم که باید از خود شروع کنم.

 اگر تغییر را از خود شروع کرده بودم، خانواده ام ، محله ام، شهرم ، کشورم و جهان را به قدر توانم تغییر می دادم.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  چهارشنبه 86 خرداد 23  ساعت 11:32 صبح 

داشتم آخرین نامه آقا سید محسن رو مرور می کردم که علی رضا مثل همیشه در حالی که زیر لب زمزمه می کرد وارد اتاق شد(در هوایت بی قرارم ، بی قرارم، روز و شب     سر زکویت برندارم، برندارم، روز و شب) صدا زد همگی سلام.جواب سلام علی رضا رو دادم و به خوندن نامه مشغول شدم،علی رضا وسعید دوباره شروع کردن به بحث های همیشگی خودشون«شنیدی قالیباف چی گفته، احمدی نژاد هم که ...،توکلی این وسط چی میگه ، کارگزاران الان سه تا روزنامه رسمی دارن،اصول گرا ، اصلاح طلب ، دوم خردادی،موتلفه ، خط امام ، اتحاد ملی ، اعتماد ملی و همینطور کلمه های سیاسی بین اونا رد وبدل می شد که محمد وارد اتاق شد، سلام گرمی به بچه ها کرد و خیلی بی مقدمه یه بوسه آبدار روی پیشونی من گذاشت و گفت:حاجی جون خیلی مخلصیم!

درست یادم نیست دفعه چندم که نامه رو می خونم اما مطمئن هستم که از صد بار بیشتر خوندمش.آقا سید محسن هم مثل خیلی از هم مسلکی هاش توی این نامه حرف هایی رو نوشتند که برای نسل من و علی رضا و سعید و محمد خیلی ملموس نیست، میزان دلدادگی نسل سید محسن به امام برای هیچکدام از ما ها قابل درک نیست، نامه با کلامی از امام شروع می شه و با دعا برای امام تموم می شه،بین سطرهای نامه – که به وصیت نامه بیشتر شبیه- سفارش می کنه که امام رو تنها نذاریم و حرف هاش رو با گوش دل بپذیریم، سفارش می کنه مناجات شعبانیه بخونیم چون امام گفته، سفارش می کنه نذاریم انقلاب به دست نااهل ها و نا محرم ها بیفته، چون امام گفته، میگه هر کاری که می کنید و هر جایی که مسولیت دارید فقط برای رضای خدا کار کنید،چون امام گفته.میگه اخلاص رو از یاد نبرید، چون امام گفته .چند جای نامه هم سفارش احترام به پدر و مادر رو می کنه و در بیشتر سطر های اون از نصایح عرفانی و اخلاقی امام یاد می کنه و با ادبیات خاص خودش خطاب به ما می نویسه « چون دور شدی تا باز نگردی راحتی نیابی» یا « چون اهدنا الصراط گفتی، واستعینوا بالصبر و الصلوه نیز بشنو »

یک سیاست مدار عارف ،یک رهبر الهی ، یک فیلسوف، یک شاعر و در یک کلمه یک مسلمان واقعی همه توصیف هایی که میشه در رسای روح یگانه خدا،خمینی کبیر بکار برد و این توصیف ها همه در بیان فضیلت هایی که نسل خمینی از او نقل می کنند، عاجز است و سالهاست که جهان در مقابل عظمت خمینی سر خم کرده و با صدای بلند این بزرگی رو ستایش می کنه و نسل ما همیشه و تا ابد در حسرت ندیدن  و درک نکردن او اینگونه می سراید که « من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم   چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم» و یا مثل امام خامنه ای از او سووال می کنه « تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی؟ »

حضرت روح الله این انقلاب رو مثل خیلی ها از سیاست و اقتصاد و فرهنگ شروع نکرد بلکه از خود آغاز نمود و با انقلاب درونی خود کشتی این انقلاب الهی رو به ساحل نجات رسوند و ناخدایی کرد و با اکسیر اخلاص این انقلاب رو جاودانه نمود.

ما نیز مثل او نیمه های خرداد از غم هجران او بیش از قبل انتظار فرج را خواهیم کشید.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 86 خرداد 5  ساعت 9:30 صبح 

علی می گفت:حتما مصلحتی در کار بوده که رو به مذاکره کردن آوردن، شاید هم یه بازی سیاسی جدید باشه و اصلا بحث مذاکره جدی نباشه.

مهرداد لیوان آب رو تا آخر سرکشید و گفت:قضیه خیلی هم جدی تر این حرفا است،آقایون برا ی مذاکره وقت هم تعیین کردن.

حبیب که تازه از راه رسیده بود وارد بحث شد و گفت: من که از اول گفتم بیاید به قالیباف رای بدید،قبول نکردید این هم نتیجش!

سید رضا که فکر نوشتن بیانیه برای فردا بود با لحجه غلیظ اصفهانی و با صدای بلند گفت: اصلا فرقی نداره! ما دانشجویان باید برآرمان خواهی خودمون تاکید کنیم و از مسوولین بخواهیم که این ننگ رو نپذیرند،( صدای تکبیر به همراه خنده همه اتاق رو فرا گرفت)

محمد که از اول بحث دستاش توی ریش های بلندش بود وما رو نظاره می کرد در حالیکه با گوشه چفیه روی دوشش چند قطره اشکه گوشه چشمش رو پاک می کرد این جریان رو با جنگ صفین مقایسه کرد و گفت : قضیه عراق بهانه است اون موقع قرآن روی نیزه ها کردن حالا هم بحث عراق رو علم کردند،(بچه ها که بعد از شنیدن صحبت های آقا زیاد با نظر محمد موافق نبودند هر کدوم با یه استدلالی این بحث رو رد می کردند اما هیچ کدوم تکلیف خودشون رو در قبال این قضیه خوب نمی دونستند)

سعید همینطوری که پیراهن مشکی یقه آخوندیشو از تنش بیرون می آورد، گفت : سه شنبه صبح  توی حسینیه صنف باید ببینیم حاج منصور چی می گه، خدا دشمنای اسلام رو از اولینشون تا آخرینشون لعنت کنه!(یکی دو تا از بچه ها آمـــین بلندی گفتن؟)

من  که تا حالا در حال خوردن نیمرو بودم و از کنار سفره تکان نخورده بودم ، با یه تکه نون ته ظرف رو خوب پاک کردم و با دهن پر خطاب به همه بچه ها صدا زدم : بچه ها تخم مرغ امروز شد صد تومان ....

سکوت عجیبی نسبت به حرف من اتاق رو فرا گرفت ، نمی دونم چرا همه فکر کردن که این حرف من به مذاکره با آمریکا ربط داره ...



 
نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 86 اردیبهشت 29  ساعت 10:53 صبح 

بنام خدا،خدای محمد(ص) آخرین پیامبرآزادی،آگاهی و قدرت،بنام خدای علی(ع)،عدالت مظلوم،مظهر اسلام حق و امام انسان،بنام خدای خانه فاطمه (س) ، که همه عشق و همه آرزو و همه امید نجاتمان این خانه کوچک است که به اندازه همه جهان بزرگ است و .....

بنام خدای ابوذر،خدای مستضعفین، خدای بیچاره شدگان تاریخ و زمان،خدای همه کسانی که از آغاز تا آخرالزمان و قیام قائم عدالت گستر جهان شکنجه می دیدند و می بینند، محروم بودند ومحرومند، و بگونه گون به بیچارگی گرفتار می شدند و می شوند و اما همیشه در مسیر ملت ابراهیم و وراثت جهاد آدم تا حسین و حسین تا همیشه برای نجات آدمی در تلاش مدام و دائمی اند و بوده اند وهستند ....

بنام خدای شهیدان شهیدان راه راستی، حق ، شهیدان شیعه، شهیدان راه علی در همه مکان ها و همه زمان ها...

بعد از چهار سال دوری از فضای نوشتاری وبلاگ به اصرار دوستان و علاقه شخصی خودم دوباره به این دنیای مجازی قدم گذاردم، اما هنوز از این بابت که کلمات و نوشته هایم هم برای خودم و هم برای مخاطبین و خوانندگان وبلاگ حجابی عظیم شود ، به شدت نگرانم.به هر حال با تفویض همه امور به خدای عالمیان و با تکیه بر واسطه فیض کون و مکان ، قلم در دست گرفته و این با ر با فضایی فرهنگی ،اجتماعی و  سیاسی به نوشتن در وبلاگ می پردازیم.از لطف همه دوستان سابق که به وبلاگ جدید سر می زنند بسیار سپاس گذارم .

تا پست بعدی یا حق



 
نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 86 اردیبهشت 23  ساعت 3:45 عصر 
<      1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تقصیر جمعه هاست ...
سخت گیری در حفظ بیت المال
روند رشد اشرافیت و رفاه طلبی
اینجا هیچ چیز متعارف نیست؟!!!
تبرک است ...
هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى‏ شود!
سلوک ذیل سیاست
دانلود فیلم شناخت سی امین جشنواره فیلم فجر
از اهل معصیت مى‏ شدید یا اهل عبادت؟
انسان انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]