سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آیا آزاده‏اى نیست که این خرده طعام مانده در کام دنیا را بیفکند و براى آنان که در خورش هستند نهد ؟ . جانهاى شما را بهایى نیست جز بهشت جاودان پس مفروشیدش جز بدان . [نهج البلاغه]

v      برداشت اول

برگشت و رو به بسیجی ها که نشسته بودند گفت: «هیچ کس بین دو نماز بیرون نره،یه خبر خیلی مهم دارم براتون»  حاج آقا بنا را گذاشت به احکام گفتن، احکام وضو. آخرش هم گفت یک لیوان آب بیاورید من همین جا یک بار وضو بگیرم تا ببینید. عبایش را پهن کرد که حسینیه قرارگاه خیس نشود، وضو گرفت و بعد ایستاد برای نماز . یک نفر از توی صف ها گفت : « حاج آقا پس خبر مهمتون چی شد ؟ » حاج آقا برگشت و گفت : « آره ، آره راست می گه . خبر مهم این که من وضو نداشتم حالا که وضو گرفتم همه با هم نماز اول رو دوباره می خونیم ».

v      برداشت دوم

اون روز موقع نماز ظهر توی یکی از دانشگاه ها  با چند تا از بچه ها قرار داشتم، حساب ترافیک رو کرده بودم اما من هنوز توی تاکسی بودم که صدای اذان بلند شد ، با یک پیام کوتاه به بچه ها خبر دادم که دیرتر می رسم، کرایه تاکسی رو دادم و درحالیکه تاکسی توی ترافیک بین ماشین ها متوقف شده بود با عجله پیاده شدم. صدای اذان رو پی گیری کردم تا به مسجدی که از اون صدا پخش می شد رسیدم ، وضوخانه رو پیدا کردم ، گوشه سمت چپ آخر مسجد ، اما حوض وسط مسجد رو که دیدم وسوسه شدم که توی حوض وضو بگیرم. خیلی سریع وضو گرفتم و به سمت شبستان مسجد دویدم. وقتی داخل شبستان شدم ، چهار ردیف از نماز گزاران پشت سر سیدی خوش سیما که با نگاه اول می شد حدس زد، شصت سالگی رو رد کرده در حال خوندم قنوت بودند (به قول حاج آقا مجتهدی ، دعای دست می خوندند)

 آره ، رکعت دوم از نماز ظهر بود، نیت کردم و به جماعت پیوستم ...

 نماز ظهر تمام شد و من در حالیکه یک رکعت از بقیه مامومین عقب تر بودم هر چهار رکعت رو با جماعت خونده بودم ، نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود ؟ !!!

در سجده  رکعت سوم نماز خودم، متوجه شدم که چند تا از نمازگزار ها با دست روی زانو های خوشون می زند و می خواستند حاج آقا رو مطلع کنند که نماز رو تمام کنه، اما حاج آقا با اطمینان تمام نماز رو ادامه داد...

آره حاج آقا نماز ظهر رو پنج رکعت خونده بود و در پایان نماز هم، کسی به روی خودش نیاورد .

در حالیکه به آیینه کاری های سقف مسجد خیره شده بودم و برای خارج شدن از مسجد آماده می شدم ، این افکار در ذهنم موج می زد که « توفیق الهی نصیب من شده، درحالیکه دیر رسیده بودم ، نمازم رو بطور کامل به جماعت خونده بودم ؟! با خنده به خودم گفتم: حاج آقا تقبل الله »

3=====================================

v      میلاد امام هشتم ، امام رضا (ع) رو تبریک می گم(هر چند یه کم دیر شد)

v      در پاسخ به دوستانی که از تمهید و احیاء خبر می گیرن باید عرض کنم که خبرهای خوشی از تمهید و احیاء ندارم. انشاء الله اگه خبر خوبی به دستم برسه حتما یه جوری به دستتون می رسونم.

v      کانون طرح ولایت استان فارس روزهای اول و دوم آذر ماه اولین گردهمایی دو روزه خود رو با حضور 10 استاد و با محوریت پاسخ به شبهات روز آغاز کرد.(خبرهای تکمیلی رو بهتون می رسونم )

 



 
نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 86 آذر 3  ساعت 10:3 صبح 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تقصیر جمعه هاست ...
سخت گیری در حفظ بیت المال
روند رشد اشرافیت و رفاه طلبی
اینجا هیچ چیز متعارف نیست؟!!!
تبرک است ...
هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى‏ شود!
سلوک ذیل سیاست
دانلود فیلم شناخت سی امین جشنواره فیلم فجر
از اهل معصیت مى‏ شدید یا اهل عبادت؟
انسان انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]