سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حسد چون کم بود ، تن درست و بى غم بود . [نهج البلاغه]

حاشیه نگاری های برگزاری جشنواره فیلم فجر در شیراز(بخش ششم) 

روز ششم : پنجشنبه 20 بهمن ساعت 20:30 ؛ سانس سوم سینما « سعدی » فیلم سینمایی « در انتظار معجزه » به کارگردانی رسول صدر عاملی

 در انتظار معجزه

پنجشنبه شب ، شب میلاد حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و حضرت امام صادق (ع) بود و من ترجیح دادم نماز مغرب را در حرم حضرت احمد ابن موسی شاهچراغ (ع) بخونم و لحظاتی رو هم به قرائت دعای کمیل و خواندن زیارت نامه حضرت سپری کردم ، آخه هرچی باشه زندگی کردن در سومین حرم اهل بیت تکالیفی رو برای ما به همراه داره که یکی از اونها عرض ادب و تبریک به مناسبت میلاد اجداد بزرگوارشان است ، البته این مطالب رو از باب ریا ننوشتم بلکه خواستم بگم که تعدادی از جمعیتی که این شب ها برای تماشای فیلم به سینما می آیند از قشر مذهبی جامعه هستند و برخی از اونها رو که بنده آشنایی مختصری با آنها دارم اهل بررسی دقیق و موشکافانه در حوزه فرهنگ نیز هستند ولی خوب در بین سایر اقشار اهل سینما در اقلیت هستند.

خلاصه داستان فیلم :« در سفری طولانی به تماشای زن و شوهری میانسال که اختلافاتشان در حد نفرت آنها را از یکدیگر دور کرده و تحت هیچ شرایطی چشم دیدن یکدیگر را ندارند می نشینیم.»

« در انتظار معجزه » ، فیلمی از کارگردان 58 ساله ایران با سابقه کارگردانی بیش از 13 فیلم بلند سینمایی است. از قبل می دونستم که رسول صدر عاملی به دنبال ساخت سه گانه ای با موضوع زیارت امام رضا (ع) است ، سه گانه ای که شامل فیلم « شب » ، « هر شب تنهایی » و این آخری « در انتظار معجزه » می باشد. « هر شب تنهایی » را دیده بودم به نظرم با همه اشکالاتی که داشت ، حرف های جدی زیادی برای گفتن داشت اما « در انتظار معجزه » به نظرم اصلا نمی تونه با مخاطب ارتباط برقرار کنه ، ریتم بسیار کند فیلم همه رو کلافه کرده بود  و به راحتی می شد زمزمه های اعتراض رو در سینما شنید. 50 دقیقه از 70 دقیقه زمان فیلم ، در قطار سپری شده بود و این رفت و آمد های مکرر در قطار بدون اینکه اتفاق خاصی بیفتد ، به شدت آزار دهنده بود بگونه ای که وقتی در فیلم صحنه رسیدن مسافرین به هتل نمایش داده می شود همه تماشاگران نفس راحتی می کشند ، تمامی صحنه های قطار بدون رنگ فیلم برداری شده بود و هنگامی که در فیلم برای لحظاتی صحن و سرای حرم مطهر امام رضا (ع) با رنگ و لعاب طبیعی خودش به تصور کشیده شد ، رنگ و نور بسیار به چشم می آمد .

سینمای ایران تا کنون در به تصویر کشیدن حس و حال معنوی موجود در حرم های مطهر اهل بیت و ائمه اطهار(علیهم السلام )  - خاصه حرم با صفای حضرت امام رضا (ع)-  کاملا نا توان بوده است. یکی از رفقا می گفت این مسئله به این دلیل است که کارگردانان و فیلمنامه نویسان ما این حس و حال رو تجربه نکرده اند ، اما من معتقدم که خیلی از هنرمندان ما بدون شک ، حس و حال معنوی حرم امام رضا (ع) را تجربه کرده اند ولی برای به تصویر کشیدن این تجربه معنوی و انتقال آن از طریق تصاویر و فیلم علاوه بر تجربه این فضا ، باید از عنایات خود اهل بیت و ائمه اطهار (علیهم السلام ) هم مدد گرفت .

اینطور به نظر می رسد که طیف روشنفکر و مدعی هنر جامعه ایران ، به صحن و سرای اهل بیت و ائمه اطهار تنها بعنوان یک دارالشفای بزرگ نگاه می کند و امام باوری موجود در فرهنگ غنی شیعه در ذهن آنها چندان ملموس و عینیت یافته نیست . شأن و جایگاه امام در فرهنگ شیعه شأن انسان کامل و الگوی کامل و جامع در تمامی عرصه های پیش روی بشر است و جایگاه و تاثیر لطف و رحمت اهل بیت و ائمه اطهار(علیهم السلام) نه تنها در لحظات سختی و مریضی و مصیبت زدگی ، بلکه در گوشه گوشه زندگی انسان مومن ،ساری و جاری است.

فیلم سرشار از لحظات سکوت و کلوزآپ های مکرر از چهره بازیگران زن و مرد است در صحنه ای از فیلم تصویر به مدت 5 دقیقه بطور کامل تاریک می شود و در میانه تصویر روشنایی کمی به چشم می آید ، پس از لحظاتی متوجه می شویم که ماشینی از میان تاریکی در حال نزدیک شدن است و این امر موجبات دلخوری و تعجب تماشاگر را به همراه دارد.

صدر عاملی در توصیف فیلم خود این جملات را می نویسد که :« این جا ، در این گوشه از جهان تو و سرزمینی که در آن قرار گرفته ای ، همه آن چیزی است که من دارم.برای رستگاری است که به سوی تو می آیم ... خانه ، فرزندان ، همسر و همه آنهایی که دوستشان دارم را به تو می سپارم .»

ریتم کند فیلم شرایط را برای خوابیدن تماشاگر خسته از کار روزانه فراهم می کند ؛ بطوریکه یکی از تماشاگران که در صندلی کنار من نشسته بود دقایق طولانی از فیلم را بطور کامل خوابید و جالب اینکه خرناس هم می کشید و با این صدای ناهنجار خرناس توجه صندلی های جلو و عقب را هم به خودش جلب کرده بود . جمعی از تماشاگران نیز سالن نمایش را در دقایق میانی فیلم ترک کردند و منتظر اتفاقات عجیب و غریب انتهایی فیلم نماندند.

کارگردان معتقد است که فیلمی با موضوع زائر ساخته است اما حاصل کار چیز دیگری است.پیشنهاد بنده به کارگردان های علاقه مند به ساخت فیلم های به اصطلاح معناگرا این است که حتما از علمای توانمند و باسواد شیعه بعنوان مشاورین خود در تهیه فیلم نامه بهره ببرند و یا اینکه به سراغ همان موضوعات اجتماعی دست چندم خود بروند و حداقل موجبات گمراهی تماشاگران را فراهم نکنند .

هنگام تکمیل برگه نظر سنجی همه به دنبال گزینه ای بدتر از « خیلی ضعیف » می گشتند و اصلا از فیلم راضی نبودند.

************

پ ن :

بزارید تکلیف یه مسئله رو شن کنیم بنده نه منتقد هستم و نه ادعای این مسئله رو دارم ،بلکه همانطور که در پست های قبلی هم تاکید کردم این مطالب حاشیه نگاری هایی بر برگزاری جشنواره 30 ام فجر در شیراز می باشد ، هرچند هنگام تماشای فیلم ها نکاتی به ذهنم خطور می کند که آنها را هم در کنار حاشیه ها در وبلاگ شخصی خودم می نویسم و فکر می کنم که بعنوان یک مخاطب عام سینمای ایران این حق رو داشته باشم که تحلیل خودم رو از فیلم بیان کنم. 



 
نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 90 بهمن 22  ساعت 2:33 عصر 

اسفند ماه سال گذشته(89) توفیق زیارت عتبات عالیات نصیبم شد ،از همان آغاز سفر به دنبال نوشتن حس و حال این سفر معنوی و انعکاس آن در وبلاگ بودم ، فکر نکنم بشه اسمش رو سفرنامه گذاشت بلکه  این نوشته ها بیشتر به توصیف حال و روز خودم در اون سفر معنوی مربوط میشه تا نوشتن یه سفرنامه ...

به هر حال قسمت اولش رو با پایان ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول در وبلاگ قرارمی دم و منتظر نظرات شما در مورد این نوشته ها هستم. التماس دعا

حریم آسمانی - بخش اول آغاز سفر

صبح جمعه، بیست و هفتم اسفند ماه 1389، پس از صرف صبحانه حدود ساعت هفت صبح از خانه خارج شدم و با عجله خودم رو به گلزار شهدای شهر شیراز (دارالرحمه)رسوندم ،می خواستم قبل از آغاز سفر کربلا، از شهدا خداحافظی کنم و با اونها عهدی ببندم و مدد بگیرم، حدود 7:20 دقیقه به دارالرحمه میرسم، بخاطر تعطیلی صبح جمعه کمی شلوغ است و خانواده های زیادی به زیارت اهل قبور آمده اند؛ ابتدای ورودی مزار شهدا، آرام آرام زیارت نامه می خوانم.

السلام علیک یا انصار رسول الله(ص)

السلام علیک یا انصار فاطمه الزهرا(س)

السلام علیک یا انصار الحسن والحسین (ع)

....و یا لیتنی کنت معکم، فافوز معکم

سمت چپ من مزار شهید عباس دوران و در مقابلم فضای سرسبز اطراف قبور شهدا قرار دارد، فضای گلزار شهدای شهر شیراز بسیار با صفا است، خاصه در این فصل که عطر دل انگیز بهار با رایحه خوش شهید و شهادت در این مکان آمیخته می شود و نشاطی دوچندان به روح و قلب آدمی می دهد. قبور شهدای گمنام دومین جایی است که برای زیارت می روم، قبور شهدای رهپویان وصال و همچنین زیارت مزار شهیدان جمالی، سید محمد جواد فرصتیان، سید علی محمدفرصتیان، سیدمحمدمهدی فرصتیان، محمد هادی عدالتی، که همه از شهدای فامیل محسوب می شوند، سایر مکان هاییست که برای زیارت می روم و در آخر هم بر سر مزار پدر بزرگ عزیزم حاج هدایت اله، فاتحه ای می خوانم و گلزار شهدا را با تمام عهدها و قرارهایم به قصد زیارت حضرت امیراحمد ابن موسی الکاظم؛ شاهچراغ(ع) ترک می کنم. با همه شهدایی که به زیارتشان رفتم عهد بستم که در صورتیکه موفق به زیارت کربلای معلا شدم زیارت نامه­ای از طرف همه آنها قرائت کنم.

ساعت 8:30 دقیقه از گلزار شهدا خارج شدم و 20 دقیقه بعد مقابل درب ورودی حرم شاهچراغ مشغول سلام دادن هستم.

السلام علیک یا سید میر احمد ابن موسی الکاظم یا سید السادات الاعاظم(ع)

حرم حضرت سید میر احمد، شاهچراغ فرزند بزرگ امام موسی کاظم(ع) و برادر بزرگ امام رضا (ع) زینت و زیور سومین حرم اهل بیت شهر مقدس شیراز است و مردم ساکن شیراز به همجواری با این امام زاده بزرگوار مباهات می کنند.

آقا و مولا جان اگر یاری کنی و من عطر حضور در کاظمین را با مشام جان احساس کنم، حامل سلام فرزند به پدر خواهم بود.

وقت زیادی نداشتم پس از قرائت زیارت نامه­ی مختصر حضرت، در حالیکه دستانم بر پنجره های فولادی ضریح گره خورده، ملتمسانه خواستار سفر زیارتی مفید و معنوی می شوم. از مقابل ضریح شاهچراغ رو به حرم حضرت سید میر محمد ابن موسی الکاظم(ع) برادر بزرگوار ایشان و حرم سید علا الدین حسین ابن موسی الکاظم(ع) دیگر برادرشان سلام می دهم و با قرائت فاتحه ای نثار روح شهید محراب حضرت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، حرم شاهچراغ را ترک می کنم.

امروز ساعت 13 از مقابل پارک خلدبرین شیراز سفر ما آغاز می­شود و من دو ساعت بیشتر برای مهیا شدن وقت ندارم. ساعت یازده به خونه می رسم و مشغول جمع کردن وسایل می شوم. این کار یک ساعتی طول کشید، ساعت 12 است با شنیدن صدای اذان ظهر مشغول خواندن نماز می شوم. بعد از پایان نماز ناهار مختصری صرف شد، حالا ساعت 12:45 دقیقه است و من 15 دقیقه بیشتر وقت ندارم. بستن شیر گاز و آب و خاموش کردن چراغها و آب گرمکن و سایر تمهیدات ایمنی زیاد طول نکشید. می خواستم با آژانس تماس بگیرم، اما نمی دونم چی مانع این کار شد و پس از بستن درب خانه در حالیکه چمدانی را با خود می کشیدم، از پله­های ساختمان به قصد خروج از منزل و رفتن به پارک خلدبرین پایین می آیم. باید توضیح بدهم که ما دونفریم، بله من و همسرم. من قبلا یعنی  سال 81  برای اولین بار موفق به این زیارت معنوی شده­ام ولی همسرم اولین بار است که راهی این سفر می شود، در مورد بقیه همراهان هم بعدا توضیحاتی رو خدمتتون عرض می کنم.

منزل ما در یک کوچه فرعی قرار دارد که تا رسیدن به خیابان اصلی تقریبا ده دقیقه­ای پیاده روی است.

من با یک چمدان نسبتا بزرگ به همراه  همسرم در مقابل ساختمان ده واحدی خودمان منتظر ایستاده ایم. اولین ماشین عبوری یک پژوی 405 است که یک خانم میانسال راننده آن است.....

بله نگه داشت و ما سوار شدیم؟! راننده به همراه دخترش جلو نشسته بودند و ما در صندلی عقب، خانم راننده پرسید: کجا میرید؟ و من در جواب گفتم عازم زیارت کربلا هستیم  و مقصد اولیه ما پارک خلدبرین است. التماس دعای شدید داشت و ما رو دقیقا تا محل سوار شدن به اتوبوسها در پارک همراهی کرد، بنده خدا در بین راه از اینکه عاشق این سفر است ولی از امنیت نداشتن عراق می­ترسه صحبت کرد و من هم خطبه­ای در باب توسل و توکل قرائت نمودم.

شنیده بودم که در این سفر زیارتی زوار امام حسین (ع) را دو فرشته همراهی می کنند، که تا پایان سفر از او حفاظت می کنند و او را یاری می رسانند ولی فکر نمی کردم به این زودی کارشون رو شروع کنند و چه یاری رساندنی ...

ساعت 13:15 دقیقه اتوبوس از راه می رسه، عده زیادی از اقوام برای بدرقه آمده اند، از خاله و عمو و زن عمو و خیلی های دیگه. با همه خداحافظی می کنم، هر چند این عمل مستحب خداحافظی و طلب حلیت را طی هفته های گذشته بطور مفصل به جا آورده ام، اما بدرقه کنندگان جای خود دارند.

هنوز همراهانمان رو در این سفر ندیده­ایم ، جمعیت زیادی برای بدرقه کاروان آمده اند و تشخیص زوار چندان ساده نیست، بعضی­ها برای سوار شدن به اتوبوس خیلی عجله دارند و به نظر میاد مسافر باشند، من به همراه شش نفر همراه که شامل خودم و همسرم، باجناق محترم و همسرشون، پدر و مادر زن و برادر زن گرامی دقیقا در انتهای اتوبوس؛ یعنی شش صندلی آخر و یک صندلی از بوفه جای می گیریم و با حرکت اتوبوس سفر ما آغاز می شود.

ادامه دارد... 



 
نوشته شده توسط : سبحان |  سه شنبه 90 بهمن 4  ساعت 11:56 عصر 

 

السلام علیک یا سید السادات الاعاظم ،یا احمد ابن موسی الاکاظم(ع)

السلام علیک یا سید السادات الاعاظم ،یا احمد ابن موسی الاکاظم(ع)

بعد از سفر پر خیر وبرکت امام خامنه ای به حرم سوم اهل بیت شهر مقدس شیراز ،ششم  ذیقعده هر سال رو که در دهه کرامت و ما بین دو میلاد نورانی حضرت فاطمه معصومه (س) و امام رضا (ع) قرار میگیرد، بعنوان روز بزرگداشت شخصیت حضرت سید میر احمد ابن موسی (ع) – شاهچراغ – نامگذاری کردند و هر سال به همین مناسبت مراسم های مختلفی در سطح شهرمقدس شیراز و استان شهید پرور فارس برگزار می شود.در این پست مختصری از زندگی نامه ،فضائل و مناقب حضرت احمد ابن موسی (ع) رو خدمت شما بصورت مختصر ارائه میکنم و فردا در جوار حرم مطهرش دعا گوی همه شما بزرگواران خواهم بود.

فضایل و شخصیت حضرت احمد بن موسی(ع)

 حضرت سید امیر احمد علیه السلام ملقب به شاهچراغ(ع) و سید السادات الاعاظم فرزند بزرگوار امام موسی بن جعفر(ع) و برادر امام علی بن موسی الرضا(ع) است. در میان فرزندان حضرت موسی الکاظم احمد به کرم و جلالت و شجاعت و عبادت از همه امتیاز داشت .شیخ مفید رحمت الله علیه در کتاب خود به نام "ارشاد" می نویسد: «حضرت احمد بن موسی (ع) جلیل القدر، کریم و پرهیزکار بود و حضرت موسی بن جعفر(ع) او را  دوست و مقدم می داشت و مزرعه خود که معروف به "یسیره" بود به او بخشید. می گویند حضرت احمد بن موسی(ع) هزار بنده خرید و همگی را آزاد کرد.

بصیرت بی نقص و ولایت پذیری مطلق

علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار جلد1، با توجه عظمت مقام و شخصیت ممتاز حضرت احمد بن موسی(ع) می نویسد:« پس از اشاعه خبر شهادت امام موسی بن جعفر (ع) مردم به خاطر جلالت و وفور عبادت، نشر شریعت و کرامات حضرت احمد بن موسی (ع) برای بیعت با او به عنوان امام هشتم اجتماع کردند، حضرت احمد بن موسی به منبر رفته و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان فرمودند سپس اظهار داشت:" پس از پدرم، برادرم رضا امام هشتم شیعیان و خلیفه به حق و ولی خداست و اطاعت او از جانب خدا و رسولش به من و شما واجب است پس از آن حضرت احمد بن موسی(ع) از فضایل و کمالات برادرش امام رضا (ع) سخن گفت، آنگاه شیعیان در حالیکه حضرت احمد بن موسی(ع) پیشاپیش آنها حرکت می کرد خدمت حضرت ثامن الائمه علیه السلام رسیدند و با آن حضرت بیعت کردند. امام رضا علیه السلام در حق برادرش احمد دعا نمودند و اظها رداشتند:" همچنان که حق را پنهان نداشته و ضایع نکردی خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگرداند."

شیراز از برکتش دارالعلم و دارالامان است و از وجود تابناکش طناز و بر فلک سرافراز است.
شخصیت والای این امیر بزرگوار در احادیث معتبر شیعیان چون خورشیدی فروزان جلوه گر است و انوار قدسی وجود مبارکش چون آفتاب، تابان است جایگاه منورش مظهر عشق و ایمان و شهادت است.
شیعیان و محبان اهل بیت رسالت پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند.حضرت احمد بن موسی (ع) نیز در همین سنوات (198-203 ه.ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع کثیری از برادرزادگان و محبان اهل بیت، به قصد زیارت حضرت رضا(ع) از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت. لذا امریه ای صادر نمود تا تمام حکام  بلاد مانع حرکت قافله بنی هاشم شوند.   

ورود به سرزمین فارس و شهادت:

 چون کاروان اهل بــــیت عصمت و طـهــارت و شیعیانشان به سرزمین فــــــارس می رسنـــد، مــــأموران خبـــــر ورود آن حـــــــــــضرت را بــــه « قتلغ» حاکم فارس می رسانند.

قتلغ که از دست نشاندگان مأمون عباسی بود لشکــری انبوه و کارآزموده را تجـهیز نمود و در هشت فرسنگی شـــیراز و در محــــلی به نام « خانه زنیان» راه را بر آن  کاروان بست. حضرت سید امیر احمد(ع) چون گروه کفار را که برای کار زار صف آرایی کرده مشاهده نمودند به همراهان خویش فرمودند:« این قوم ظالم به قصد ریختن خون فرزندان علی(ع) آمده اند، هرکس میل بازگشت به مدینه را داشته باشد و یا راه گریز از این مهلکه بداند، مختار است.» برادران، برادرزادگان و یاران که حضرت را در جهاد مصمم دیدند وفاداری خود را نسبت به ایشان ابراز داشتند.

بر اساس آنچه مورخان نوشته اند جنگ در چند نوبت در گرفت که بر اثر رشادت و شجاعت بی مانند سید احمد بن موسی(ع) و تهور یارانشان هر بار لشکر اشرار شکست خورده و عقب نشینی می کردند و جمــــعی از امامزادگان و شیعـــیان آن حضرت مجروح یا شهید می گشتند. ســپاهیان قتلغ که یـــارای مقـــاومت در خود ندیـــدند به مکر و خدعه پنـــاه آورده و شایـــعه وفات حــــضرت علی بن موسی الرضا(ع) را در میان یاران حضرت پراکندند و عده کمی را به مقابله فرستاده و افراد بسیار و کارآزموده را در پناهگاه های شهر پنهان و آماده نبرد ساختند. شیعیان که از خبر شهادت  امام رضا(ع) دلشکسته بودند بی مهابا بر مزدوران قتلغ حمله بردند و آنان را تار و مار ساختند و با تصور پیروزی وارد شهر شدند. اماستمگران که از قبل آماده  و در کمین بودند بر آنان تاختند و هرکدام را به وضعی به شهادت رساندند. حضرت احــــمد بن موسی(ع) با آن که ضربتـــی بر فرق مـــــبارکش خورده بود و زخم های کاری بر بدن داشتند همچنان با شــــجاعت مـــــی جنگیدند و از دشمن می کشتند تا به این مکان که اکنون تربت مقدس آن بزرگوار است رسیدند و از شدت جراحات به درجه رفیع شهادت نایل گردیدند.

جسد مطهر حضرت بعد از شهادت برای حفظ از تطاول دشمن به مشیت الهی از نظرها غایب گردید و بر مدفن آن حضرت کسی واقف نبود تا زمان سلطنت عضدالدوله دیلمی، که اهل ایمان مکرراً از حوالی محل شهادت مشاهده نور می نمودند به اطلاع حاکم شهر رساندند که چراغی در نهایت روشنایی در بالای تلی از خاک می درخشد و تا طلوع صبح نورافشانی می کند.

 او پــــــس از مشورت با علما و مشایـــخ زمان دستور داد محـــــل مــــزبور را شکافتنـــد تا بر لوحی از سنگ یشــــم رسیدنــد که بر آن نوشته بود« السید امیر احمد بن موسی الکاظم».
چون سنگ را برداشتند سردابی عمیق آشکار گشت، مشهور است که شیخ ابوعبدالله محمدبن خفیف معروف به شیخ کبیر که در تقوی و پرهیزگاری سرآمد عصر خود بود به سرداب مشرف شد. جسد مطهر آن حضرت صحیح و سالم و بدون تغییر و تبدیل در حالی که نوری بس شگفت از آن ساطع بود مشاهده نمودند و انگشتری در دست راست حضرتش یافتند که بر نگین آن منقوش بود« العزه لله احمد بن موسی». سپس عضدالدوله دستور داد تا بنایی شایسته بر مرقد مبارکش مرتب سازند.

                                                             یا شاهچراغ (ع)

مَن اَحَبّکُم فَقَد اَحَبَّ الله وَ مَنِ اعتصَمَ بِکُم فَقَد اِعتَصَمَ بِالله 

آستان مبارک امامزادگان همواره کانون تجلی انوار و برکات الهی بوده و مرقد پاک و مطهرشان معدن فیض و کرامت است. امامزادگان مقربان درگاه الهی اند و زائران برای نزدیکی به خداوند متعال و برآورده شدن حاجات به بارگاه ملکوتی شان متوسل می شوند. حضرت احمد بن موسی – شاهچراغ – علیه السلام فرزند بزرگ حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام و برادر بزرگوار حضرت امام رضا علیه السلام و عموی حضرت جواد علیه السلام ، صاحب معجزات فراوانند . برکات این شهید بزرگوار و سید السادات الاعاظم چون خورشیدی فروزان روشنگر دل های عاشقان و کرامات روشن تر از آفتابش گرمابخش جسم و جان نیازمندان است.

آنجاکه دل می شکند و نا امید و درمانده از همه جا با چشمانی گریان ودلی محزون به درگاه او متوسل می گردد ، آقا و سرور خویش  حضرت شاهچراغ را وسیلت می سازد، سراپای وجودش لبریز از نیاز می شود ودر طواف ضریح مطهرش پژواک استغاثه های خویش را در این فضای عطرآگین می شنود و چهره ملکوتی یار را بی پرده در تجلی آینه ها می نگرد، اشک شوق در چشمانش موج می زند و دل فریاد بر می آورد:

« السلام علیک یا سید السادات الاعاظم احمد بن موسی الکاظم »

مطالب مرتبط    چرا شاهچراغ

کتابنامه حضرت شاهچراغ(ع)



 
نوشته شده توسط : سبحان |  پنج شنبه 89 مهر 22  ساعت 5:33 عصر 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تقصیر جمعه هاست ...
سخت گیری در حفظ بیت المال
روند رشد اشرافیت و رفاه طلبی
اینجا هیچ چیز متعارف نیست؟!!!
تبرک است ...
هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى‏ شود!
سلوک ذیل سیاست
دانلود فیلم شناخت سی امین جشنواره فیلم فجر
از اهل معصیت مى‏ شدید یا اهل عبادت؟
انسان انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]