• وبلاگ : 
  • يادداشت : محصول عمرم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حسين 

    يک روز گرگي در جنگلي از دام شکارچيان فرار کرد و هراسان به دهقاني پناه آورد تا او را پنهان کند. دهقان هم دلش سوخت و گرگ را در جوال خود پنهان کرد. پس از اينکه خطر شکارچيان دور شد، دهقان گرگ را بيرون آورد، اما گرگ مي خواست دهقان را بخورد. دهقان گفت که سزاي خوبي بدي نيست، ولي گرگ نظر ديگري داشت....

    ادامه اش را در www.jaiekhali.blogfa.com بخوانيد![گل]