سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکیم آن است که بدی را با خوبی پاداش دهد . [امام علی علیه السلام]

روغن چراغ کم است!

یک نفر خدمت آیت‌الله‌بهجت«حفظه‌الله» عرض می‌کند: «آقا می‌خواهیم که گناه نکنیم امّا نمی‌شود». ایشان فرموده‌اند: «روغنْ چراغ کم است». روغن چراغ؛ اصطلاحاً یعنی معرفت به حق، معرفت به خدای حیّ و حاضر، یعنی حق را حاضر نمی‌بیند، پس باید حق را حیّ و حاضر بدانیم و بعد به حیّ و حاضر بودن حق توجّه کنیم، آنگاه گناه نمی‌کنیم. چه اشکالی دارد که شما نصف‌شب بلند شوید و به تأمّل و تفکر فرو روید، در خود تأمل کنید، به آسمان پرستاره نظر کنید، می‌بینید دوتا چیز پیش آمد، «احساس حضور حق» و «توجّه قلبی به این حضور»؛ در آن حال میلتان به گنا‌هان کم و به عبادات زیاد می‌شود و حالا اگر بتوانید عبادات را وسیلة تفکّر قراردهید، همان عبادات مانع انجام گناه می‌شود.

شما وقتی می‌گویید: سبحان‌الله. یعنی چه؟ سبحان‌الله؛ یعنی اندیشه را بالا بردن و به حضور متعالی حضرت حق توجه‌کردن. این یک فکر است؛ اگر کسی به‌واقع یک سبحان‌الله واقعی بگوید، آیا بعد می‌تواند بنشیند و غیبت کند؟ این است که إن‌شاءالله دستورالعمل ایشان را در ماه مبارک رمضان می‌توانید روی خودتان پیاده کنید. ماه مبارک رمضان فرصت خوبی است. کاری بکنید این فرصتِ تمرکز و احساس حضور حق را در خودتان از بین نبرید.

خدایا! به حق امیر‌المؤمنین(ع)، قهرمان ورع و تمرکز و تفکّر، ما را از مواهبی که در اثروَرَعِ از مَحارِم الله نصیب مؤمنان کردی، محروم نگردان.

خدایا! به حقیقت امام‌زمان(عج) توفیق وَرَعِ از مَحارِم الله را به لطف و کرم خودت در این ماه نصیب ما بگردان.

خدایا! از مواهب شب قدر که نصیب اولیائت می‌نمایی، به عزّت امام زمان(عج) ، ما را محروم نگردان.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  جمعه 89 شهریور 5  ساعت 6:16 عصر 

قبل از هر چیز میلاد حضرت امام حسن مجتبی(ع) کریم آل طاها را به همه دوستان تبریک عرض می کنم.شاید خوندن این جملات در نیمه ماه مبارک رمضان ما رو با میزبان مون بیشتر آشنا کنه و بهتر بفهمیم که به مهمانی چه کسی اومدیم.(التماس دعا)
به نام او و برای او
خدا مال همه است. مال من، مال شما، مال یکایک ما و شما.خدا به تعداد آدم‌ها در زمین شعبه دارد.
خدا تنها دارایی است که فقیران بیشتر از ثروت‌اندوزان دارند.خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی‌شود.
خدا تنها کسی است که با دهان بسته هم می‌توان صدایش کرد و با پای شکسته هم می‌توان سراغش رفت.
خدا تنها معشوقی است که به عاشقان خود عشق می‌ورزد.خدا تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر برمی‌دارد و بیشتر می‌خرد.
خدا تنها دادستانی است که راههای فرار را نشان خلافکار می‌دهد و کلید زندان را در جیب مجرم می‌گذارد و چشمش را بر خطای گناهکار می‌بندد.
خدا تنها کسی است که علی رغم دانستن، چشم می‌پوشد و در عین توانستن، درمی‌گذرد و می‌بخشد.
خدا تنها پادشاهی است که ملاقاتش نیاز به وقت قبلی ندارد.
خدا تنها متعهدی است که اگر امانت وجودت را به دستش بسپاری بهتر از خودت مراقبت و محافظش می‌کند و بیشترین سود را نصیبت می‌سازد.
خدا تنها کسی است که اگر به سمتش راه بروی، به سمت تو می‌دود.
خدا تنها کسی است که اگر از تو محبت ببیند، زیر دینت نمی‌ماند و با قدردانی شگفت و بی‌نظیرش تو را شرمنده می‌گرداند.
خدا تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می‌ماند و وقتی همه پشت کردند، آغوش می‌گشاید و وقتی همه تنهایت گذاشتند،محرمت می‌شود.
خدا تنها حاکم مقتدری است که برای بخشیدن گناهکار، هزاران بهانه می‌تراشد.
هزاران وسیله می‌سازد و انواع عذرها و بهانه‌ها را به دست خطاکار می‌دهد تا تبرئه‌اش کند.
...
و ماه رمضان یکی از این بهانه‌ها و وسیله‌هاست و از مهمترین و موثرترین و کارسازترین آنها
ماه رمضان، مهلت یا وقت اضافه‌ای است که خدا برای غفلت‌زده‌ها و در راه مانده ها و دیر رسیده‌ها فراهم می‌کند.
ماه رمضان، مهمانی دیار عالی است که خدا کارت دعوتش را برای همه مردم، از کوچک، بزرگ و پیر و جوان، و عابد و عاصی، و صالح و طالح برای ورود به خانه و مهمانخانه‌اش برمی‌دارد.
بیایید این فرصت آسمانی را دریابیم.

سید مهدی شجاعی



 
نوشته شده توسط : سبحان |  پنج شنبه 89 شهریور 4  ساعت 12:50 صبح 
    یارب...

در این شب های روحانی و مناجاتی شما را با چند بیت مناجاتی از ابوسعید ابوالخیر مهمان می کنم.

یارب ز گناه زشت خود منفعلم

وز قول بد وفعل بد خود خجلم

فیضی به دلم ز عالم قدس رسان

تا محو شود خیال باطل ز دلم

*****

ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای

تا چند روم دربدر و جای به جای

یا خانه امید مرا در دربند

یا قفل مهمات مرا در بگشای

*****

التماس دعا



 
نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 89 مرداد 31  ساعت 12:42 صبح 

فضای کلاس درس: معلم از دانش آموزان خواسته انشایی بنویسند، با موضوع: در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ مهدی یکی از بچه های کلاس به عنوان اولین نفر به پای تخته فرا خوانده میشود و انشای خود را آغاز میکند:
مهدی گفت من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که...."

معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف مهدی و گفت: «ببین مهدی جان! موضوع انشاء این بود که در آینده می خواهید چه کاره بشید. باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی. مثلاً، پدر خودت چه کارست؟ مهدی گفت :آقا اجازه! شهید شده....ا

هر چه شکفتم تو ندیدی مرا
رفتی و افسوس نچیدی مرا
ماندم و پژمرده شدم ریختم
تا که به دامان تو آویختم
دامن خود را متکان ای عزیز
این منم ای دوست به خاکم مریز
وای مرا ساده سپردی به باد
حیف که نشناخته بردی ز یاد
همسفر بادم از آن پس مدام
می‌گذرم بی‌خبر از بام و شام
می‌رسم اما به تو روزی دگر
پنجره را باز گذاری اگر

شعر از محمد رضا شفیعی کدکنی



 
نوشته شده توسط : سبحان |  جمعه 89 مرداد 15  ساعت 11:6 عصر 

در سالروز تولد تو ، به امید تولد دوباره خویشتن جشن می گیریم،تا شاید در این تولد مسرور بتوانیم زنجیرها را بگسلیم و تو را حاکم بگیریم .ای سایبان شوق!...بگذار با تو بگویم که ما زنجیری خویشتن گشته ایم و خود را با دست خویش بسته ایم.آیا امید تولدی هست؟! ای تولد بالغ تاریخ!....(تو می آیی –علی صفایی حائری)

بنده هم از طرف خودم میلاد حضرت حجت(عج) را به همه شما خوانندگان محترم وبلاگ سبحان تبریک عرض می کنم،شب نیمه شعبان جای شما خالی  مراسم احیاء و شب زنده داری کانون رهپویان وصال شیراز بودیم ، سخنران مراسم حاج آقای انجوی نژاد و مداح هم حاج حسین آقای مومنی بود،خوب حالا که چی اینا رو دارم اینجا می گم ، اصل عنوان کردن این قصه، که محض ریاست! اما هدفم اشاره به بخشی از صحبت های حاج آقای انجوی نژاد است. ایشون در بخشی از سخنرانی روایتی از کتاب شریف بحار الانوار علامه مجلسی نقل کردند،که شاید شنیدنش برای شما هم مثل من تازگی داشته باشه،البته اول بحث عنوان کنم که من خودم سلسله روایی حدیث مذکور رو تحقیق نکردم ، بنابراین صحت و سقم این حدیث رو از باب علم رجال نمی دونم ،اما روایت چی بود ،موضوع این روایت اولین و آخرین کسانی هستند که در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) به ایشان ایمان می آورند،ایشان بر اساس متن حدیث عنوان نمودند که اولین آنها عالمان و دانشمندان غربی و مسیحی هستند و آخرین آنها علمای شیعه....

حتما حسابی جا خوردید نه !در توضیح این حدیث هم عنوان کردند که نوع ایمان آوردن دانشمندان غیر اسلامی از جنس ایمان آوردن ساحران فرعون به حضرت موسی است بدین مفهوم که ساحران به دلیل احاطه بر علم سحر و جادو متوجه شدند که اژدها شدن چوب دستی حضرت موسی(ع)  جادو نیست بلکه ورای سحر و جادو است و عقب ماندن علمای شیعی در این روایت به دلیل بررسی و تحقیق پیرامون صحت و سقم ادعای مطرح شده از زبان حضرت مهدی(عج) می باشد،یعنی مشغول بررسی نشانه های ظهور مثل خروج سفیانی و سید یمانی می گردند و بالاخره عقب می مانند!!!

این روایت بسیار سنگین و محل بحث است اگه دوستان محترم تحقیقی کردند و اطلاعاتی بدست آوردن خوشحال می شوم من هم بشنوم و در پایان مطلع زیبای شعر یکی از دوستان رو می نویسم که می گفت:

این جشن ها برای من آقا نمی شود                                    شب با چراغ عاریه فردا نمی شود

التماس دعا

لینک خبر مربوط به سخنرانی مذکور در سایت خبری رهپویان وصال شیراز



 
نوشته شده توسط : سبحان |  سه شنبه 89 مرداد 5  ساعت 6:15 عصر 

السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل من سلاله ابراهیم الخلیل صلی الله علیک و علی ابیک ...جعلنا الله من ملاقیک و مرافقیک و مرافقی جدک و ابیک و عمک و اخیک و امک المظلومه.

سلام بر تو ای نخستین کشته از فرزندان بهترین سلاله از نوادگان ابراهیم خلیل!درود خدا بر تو و پدرت باد!...خداوند ما را از ملاقات کنندگان و همنشینان تو و همنشینان جد و پدر و عمو و مادر مظلومه ات قرار دهد.

(فرازی از سلام امام زمان (عج) به حضرت علی اکبر (ع))

حضرت علی اکبر(ع) در سال 33ه.ق از مادری بنام لیلی بنت مرء ثقفی در خانه اباعبدالله الحسین(ع) در مدینه به دنیا آمد و در سال 60 ه .ق در واقعه کربلا،در حالیکه 27 سال از عمر مبارکش گذشته بود، به فیض شهادت نائل گشت.روایات بر این دلالت دارند که آن حضرت ازدواج کرده و به هنگام شهادت،بیشتر از دو فرزند داشته است.(مقرم علی اکبر(ع) ص 16-20)

وجه شباهت آن حضرت با امام زمان (عج)در این است که او نیز شبیه ترین مردم به رسول خدا در شکل و شمایل و اخلاق وگفتار بوده است.در فضیلت آن حضرت همین بس که امام زمان (عج)ملاقات و همنشینی با او و جد و پدر و عمو و برادر و مادر مظلومه او را از درگاه خداوند آرزو می نماید.

علامه مجلسی،بحار الانوار،جلد101،صفحه269

خواهی که ببینی رخ پیغمبر را                    بنگر رخ زیبای علی اکبر را
در منطق و خلق و خوی او می بینی            با دیده ی جان محمدی دیگر را

میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام تهنیت باد
ســـلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه اش باد.



 
نوشته شده توسط : سبحان |  پنج شنبه 89 تیر 31  ساعت 6:42 عصر 

خط «انعمت علیهم» کوی توست...

کودک را نزد رسول خدا (ص) آوردند، پیامبر گرامی در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را حسین نامید .

جبرئیل و فرشتگان آسمانها برای تهنیت و شادباش به محضر رسول خدا (ص) نازل می شدند و تولد این نوزاد را تبریک می گفتند؛ ولی آنان حامل پیام دیگری نیز بودند، خبری که رسول خدا (ص) را بشدت متأثر کرد و اشک از دیدگانش جاری شد: این کودک را امت تو به قتل می رسانند! امام حسین (ع) یک ساله بود که فرشتگان بسیاری بر نبی مکرم اسلام نازل شدند و عرض کردند: یا محمد! همان ستمی که از قابیل بر هابیل وارد شد، بر فرزندت (حسین) وارد می شود و همان اجری که به هابیل داده شد، به حسین داده می شود و عذاب کنندگانش همچون عذاب قابیل خواهد بود! از این رو، رسول خدا (ص) می فرمود: خداوندا! هر کس حسین مرا ذلیل می کند، خوار و ذلیلش کن و هر که حسینم را می کشد، او را به مقصودش نائل مفرما! رسول خدا (ص) به انحاء و طرق مختلف، مراتب فضیلت و منزلت فرزند خود، حسین- علیه السلام- را به امت گوشزد می فرمودند .

گاه به زبانی فراگیر، تمامی اهل بیت را می ستود و گاه درباره امام حسن و امام حسین- علیهماسلام- سخنانی بیان می فرمودند و گاه در خصوص امام حسین- علیه السلام- اشاره نموده، مقامش را یادآور می شدند تا حجت بر همگان تمام شود و حق از باطل مشخص گردد، گاهی نیز در مقابل چشمان مردم، گلوی کودک و دهان او را می بوسیدند و یا زمانی که در سجده نماز بودند و سنگینی کودک را بر دوش خود احساس می کردند، به احترامش سجده را طول می دادند تا جایی که نمازگزاران گمان می کردند وحی الهی نازل شده است .

آری، کسانی که پس از این، در سال 61 هجری، خون حسین (ع) را به گردن گرفتند، در زمان طفولیت آن حضرت، چه بسا کودکان و یا جوانانی بودند که سخنان پیامبر (ص) را نمی شنیدند و یا با بی اهمیتی گوش می کردند و ممکن بود از یادشان محو شود؛ ولی آنچه با چشم دیده می شود، در دلها می ماند.

ای حضور آسمان در جان خاک        یا حسین بن علی روحی فداک

موج ها هرچه تلاطم می کنند       پیش پایت خویش را گم می کنند

ای نماز عشق را تکبیر سرخ          آیت تطهیر را تفسیر سرخ

ای شکوه آفرینش، ای یقین           آبروی مکتب، ای سالار دین

ای امام لاله های نینوا                   آفتابِ غرقِ خون در کربلا

ای جلال هر چه غیرت، هرچه مرد    قوّت بازوی قرآن در نبرد

قوس محرابم، خم ابروی توست      خط «انعمت علیهم» کوی توست

آب ها وقتی که طوفان می کنند     یاد آن لب های عطشان می کنند

*******************************

میلاد امام حسین (ع) بر همه خوانندگان محترم وبلاگ سبحان مبارک باد.

منبع مطلب سایت خبرگزاری دانشجویان ایران



 
نوشته شده توسط : سبحان |  چهارشنبه 89 تیر 23  ساعت 6:49 عصر 

بیست و هشتمین روز از ماه رجب سالروز خروج حضرت امام حسین (ع) از مدینه به سوی مکه و درنهایت ورود ایشان به سرزمین کربلا در سال (60 ه.ق) است .در کتاب کامل الزیارات صفحه 80 فرازی از روایت طولانی امام صادق(ع) را دیدم که به نظرم ذکر آن به بهانه مناسبت ذکر شده خالی از لطف نیست.
بهشت بودَم بی حضور تو دوزخ                           بهشت را چه کنم؟روی تو بهشت من است

آن هنگام که روز محشر به پا می شود،آن هنگام که میزان ها نهاده و حساب و کتاب بر پا می شود،آن هنگام که همگان در گرو اعمال خویشند و از یکدیگر فراری،آن هنگام که همه ناراحتند و غرق گریه و زاری...تنها یک گروهند که شادمانند و غرق سرور و شادی و آنان گریه کنندگان بر اباعبدالله الحسین(ع).

جمله خلایق در گیر و دار حساب و کتابند،اما اینان در سایه عرش الهی همنشین و هم صحبت مولایشان حسینند.همه در ترس و هراس از حساب اعمال خویشند،اما اینان هیچ ترس و هراسی ندارند.برای ایشان حکم به بهشت می شود، اما آنان هم صحبتی با حسین (ع)را ترجیح می دهند.حوریان بهشتی برای ایشان پیغام می فرستند که ما مشتاق دیدار شماییم،اما ایشان آنچنان غرق سرور و شادمانی و بهجت و لذتند که هیچ اعتنایی نمی کنند...فرشتگان از طرف همسران بهشتی ایشان نامه هایی می آورند،اما آنها اعتنایی نکرده، می گویند:«خواهیم آمد»...



 
نوشته شده توسط : سبحان |  یکشنبه 89 تیر 20  ساعت 5:33 عصر 
    بعثت

امام خمینی (ره) : «بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه این که مردم بتوانند با قدرت های بزرگ مقابله کنند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را، تمام این ها را از ظلمت ها نجات بدهد.(صحیفه نور، ج 17 ، ص 252)

بعثت پر خیر و برکت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) را به همه شما دوستان گرامی تبریک وشادباش عرض می کنم.

التماس دعا



 
نوشته شده توسط : سبحان |  شنبه 89 تیر 19  ساعت 12:40 صبح 
    دا

من در باغ جهان نما همراه با کتاب داچند روزی میشه که خوندن کتاب دا رو تمام کردم ،به نظرم « دا » در فصل های ابتدایی خاصه توصیف روزهای آغاز حمله عراق و مقاومت مردمی خرمشهر بی نظیر عمل کرده و در ادامه یه کتاب معمولیه ،هر چند سیر کلی داستان تا آخر مخاطب را با خودش همراه می کنه.طی مدتی که کتاب رو مطالعه می کردم ، ذهنم مدام در کوچه های خرمشهر ،صحن مسجد جامع ، ساحل شط و پل خرمشهر پرسه میزد و حال و هوای اردوهای جنوب در ذهنم تداعی می شد.
یکی از دوستان می گفت هر وقت یه کتابی رو خوندید سعی کنید در آخر کتاب چند جمله در توصیف اون و یا شرح تاثیر پذیری خودتون از محتوای کتاب بنویسید ، به نظرم کار جالبی اومد من در پایان کتاب دا نوشتم:  حماسه،مظلومیت،شیرزن،زینب(س) و شهادت



 
نوشته شده توسط : سبحان |  دوشنبه 89 تیر 14  ساعت 12:26 صبح 
<      1   2   3   4   5      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تقصیر جمعه هاست ...
سخت گیری در حفظ بیت المال
روند رشد اشرافیت و رفاه طلبی
اینجا هیچ چیز متعارف نیست؟!!!
تبرک است ...
هزار نفر از ما بمیرد، هیچ خبرى نمى‏ شود!
سلوک ذیل سیاست
دانلود فیلم شناخت سی امین جشنواره فیلم فجر
از اهل معصیت مى‏ شدید یا اهل عبادت؟
انسان انقلاب اسلامی
[عناوین آرشیوشده]