هرسال ماه اسفند که فرا می رسه، حال و هوای عجیبی پیدا می کنم ، انگار بطور غیر ارادی ذهن و روحم از من می خوان که جسمم رو در اختیار اونا بزارم تا با خودشون همراه کنن ، مغناطیسی وجودم رو فرا می گیره و جاذبه ای عظیم همه رفتارهای من رو متاثر از خودش می کنه، حکایت اسفند ماه برای من ، حکایت خاطراتی است که غایت آرزوها و آرمان های مقطعی از زندگیم رو تشکیل می ده. طعم اردوهای راهیان نور برای همه اونهایی که تجربش کردند، اونقدر شیرین هست که تا مدتها این شیرینی رو فراموش نمی کنند و بعضی ها هم مثل من هنوز ذائقه خودشون رو با خاطرات اون اردوها شیرین نگه می دارن. نمی دونم تا حالا با رمل های فکه حرف زدید یا نه ؟ تا حالا با ساختمون های بلند و تو در توی پادگان دو کوهه قرار گذاشتید یا نه ؟ تا حالا روی خاکهای ترک خورده طلاییه سر به سجده گذاشتید ؟ تا حالا کنار اروند روضه بی آبی سقا رو زمزمه کردید ؟ و خیلی چیزای دیگه که لذت اونا فقط با تجربه کردنش به دست میآد. نسئل الله منازل الشهداء
نوشته شده توسط : سبحان |
شنبه 87 اسفند 24 ساعت 12:55 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|