ما بازیچه شتاب ها هستیم ،مگر هنگامی که از پیش طرحی داشته باشیم و با حساب احتمالات آماده شده باشیم و خط آخر را خوانده باشیم. در این هنگام ، این ماییم که چشم به راه حادثه ها هستیم و با سازمان و تنظیم خویش به حادثه ها نظام داده ایم و سازمان بخشیده ایم.دل هایی که سازمان گرفته اند، دیگر بازیچه حادثه ها نمی شوند و بحران نمی بینند.مغازه ای که قفسه بندی شده و تنظیم گردیده، جنس های زیاد آن ، به راحتی در دسترس قرار می گیرند. اما دکه های درهم و شلوغ که اجناسشان پخش و رها و زیر پا افتاده است، دست و پا گیر و خستگی زا و وقت کش هستند..... ***هفته گذشته شب میلاد حضرت امیرالمومنین (ع) در شاهچراغ مشغول زیارت بودم که یکباره چشمم به شخص آشنایی خورد، اول زیاد جدی نگرفتم ، اما کمی که دقت کردم مطمئن شدم که خود شیخ موسی است که بالای سر حضرت احمد ابن موسی (ع)مشغول خواندن نماز است. صبر کردم تا نماز حاجی تموم شد ، سراسیمه خودم رو به ایشون رسوندم .بعد از یه معانقه مشتی و چاق سلامتی و تبریکات مرسوم عید الرجب، با صحبت های حاج آقا صفایی تمام خاطرات دوران آرمان خواهی و هیاهو های دوران دانشجویی در ذهنم زنده شد.... شیخ موسی صفایی حائری فرزند خلف علی صفایی حائری نویسنده و متفکر معاصر ماست که در مجامع علمی با نام اختصاری (عین صاد) شناخته میشه و دوران آشنایی بنده با ایشان به مقطعی برمی گرده که با گروهی از دوستان به مطالعه آثار پدر بزرگوار ایشان می پرداختیم ، جای شما خالی، عیدی امسال بنده از عید الرجب بازگشت به ادبیات طلایی و ویرانگر مرحوم (عین - صاد) در باب تربیت بود، متن ابتدایی نیر گوشه ای از کلمات استاد در باب رشد بود که اگر دوست دارید ادامه بحث رو مطالعه کنید می توانید روی ادامه مطلب کلیک کنید.*** دل هایی که بر اساس اهمیت حادثه ها، کارها را ، رده بندی کرده اند، در حالی که هزار کار دارند بیش از یک گرفتاری برایشان نیست ؛ چون در یک لحظه گرفتاری ما، فقط مربوط به آن کار و آن حادثه ایست که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری.اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این یک کار، بماند. کاری انجام نداده ایم و بار خود را نگذاشته ایم و اگر آن یک کار را ، فقط همان را ،بیاوریم ، دیگر حرفی برای ما نیست و باز خواستی نیست و همین است که دیگر سیل حادثه ها و انبوه کارها ، ما را خرد نمی کند و به بازی نمی گیرد. آنها که با معیار اهمیت و ضرورت ، به نظم رسیده اند و سازمان گرفته اند، اینها در بن بست نمی مانند و در درگیری ها نمی شکنند و بازیچه عجله ها و شتاب ها نمی شوند و در بحرانی ترین لحظه های تاریخ و همراه درگیری های مستمر ، قدر ها و حد ها را در نظر دارند و هر کلمه و هر کار و هر فکری را در جایگاه خویش می گذارند و در نتیجه می توانند از کلمه ها و طرح ها و فکر هایی که دور از شتاب ها و عجله ها و همراه قدر و حدی هستند، بهره بگیرند. کسانی که ضرر شتاب ها را دیده اند و غرامت سنگینی پرداخته اند و به سازمان فکری و نظام ذهنی محکمی رسیده اند و با اهمیت ها و ضرورت ها ، این سازمان را بر پا کرده اند، به آن دقت و سنجشی می رسند، که هر کلمه ای را کنترل کنند، بدون آنکه وقت زیادی را تلف کرده باشند. آخر راههایی که برای پیاده رو ها دور است ، برای سرعت های بزرگ و وسیله های سریع ، نزدیک است و وقت نمی گیرد. ورزیده ها ، در یک ساعت کاری را به پایان می رسانند که تازه کار ها در یک روز از انجام آن عاجز هستند. و برای رسیدن به این ورزیدگی ، می توان از دقت در مسائل جزیی ، شروع کرد و از زیر آوار عادت های حاکم بیرون آمد و دقت ها و سنجش ها را در برخورد با هر مسئله به کار گرفت. به این گونه آنها که در مسائل جزیی ، دقیق و آماده شده اند، مسائل بزرگ را سطحی و ساده نمی نگرند. کسانی که از وزنه های کوچک ورزیدگی را هدیه گرفته اند، در زیر وزنه های بزرگ از پا نمی افتند. به این گونه در وقت کم ، کارهای زیاد عملی می شوند و مرزها و اندازه ها در هم نمی ریزند و کلمه ها و کارها و طرح هایی که همراه حد ها و قدر ها بوده اند ، ستم نمی بینند و آن کلمه ها و طرح هایی که بی حساب و بی اندازه و بی مرز بوده اند ، رها نمی شوند که نقد می خورند . با این ترازوهای دقیق و میزان های ورزیده از سرگردانی ، نجات می یابند. (در ماه مبارک رجب بنده رو از دعای خیرتون فراموش نکنید)در ضمن قول می دم از این به بعد زودتر بیام.
نوشته شده توسط : سبحان |
دوشنبه 87 تیر 31 ساعت 1:11 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|