البته اکنون اکثر افراد و حتی بسیاری از علمای روحانی متأسفانه با خوشبینی و بدون تأمل عمیق در مسائل، میانگارند که اسلام فیالجمله محتوای علمی سیستم آموزشی کنونی را تأیید میکند و ما شاهد تلاشهایی هستیم که با هدف انتقال این سیستم آموزشی و محتوای علمی آن به حوزههای علمیه انجام میپذیرد. یک برداشت سطحی از توصیههای داهیانهی حضرت امام امت در زمینهی وحدت حوزه و دانشگاه، بدون تأمل میتواند به این نتیجه دست یابد که باید علوم دانشگاهی را با همین محتوای کنونی در حوزههای علمیه اشاعه داد و فیالجمله تعلیمات سنتی را با علوم رسمی و یافتههای علمی و تخصصی دانشگاهی مطابقت بخشید. پایینترین نقطهای که این تفکر میتواند به آن منتهی شود این است که ما معارف اسلام و تعلیمات سنتی حوزههای علمیه را با یافتههای علوم دانشگاهی محک بزنیم و هر چه مورد تأیید قرار نمیگیرد به دور بریزیم. این تفکر هماکنون، در ایران و سایر نقاط جهان، در میان بسیاری از مسلمانهایی که گرایشهای شدید لیبرالیستی و غربگرایانه دارند اشاعه دارد و در واقع مبنای فکری بسیاری از انحرافات سیاسی ـ نظیر آنچه در میان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و اصحاب بنیصدر شاهد آن بودیم ـ بر همین برداشتهای لیبرالیستی قرار دارد. اگر به آنچه که حضرت امام امت در هنگام بازگشایی دانشگاهها فرمودند مراجعه کنیم، خواهیم دید که این برداشتهای لیبرالیستی با مفهوم حقیقی وحدت حوزه و دانشگاه ـ یعنی آنچه مورد نظر حضرت امام بوده است ـ بسیار متفاوت و حتی متناقض است. ایشان صراحتاً فرمودهاند: ...دانشگاه را باز کنند، لکن علوم انسانیاش را به تدریج از دانشمندانی که در حوزههای ایران هست و خصوصاً در حوزهی علمیه قم استمداد کنند. آیا مقصود ایشان این است که علمای حوزهی علوم انسانی را با همان محتوای کنونی کتابهای درسی تدریس کنند؟ اگر اینچنین باشد، دیگر چه نیازی است که به سراغ دانشمندان حوزههای علمیه بروند؟ اگر علمای حوزههای علمیه وظیفهی تدریس علوم انسانی را در دانشگاهها بر عهده بگیرند، لاجرم به بازنگری محتوای کنونی علوم انسانی خواهند پرداخت و این محتوا را با نظریات کامل اما غیر مدون اسلام در زمینههای مختلف علوم انسانی مقایسه خواهند کرد و این حرکت به یک تحول عظیم علمی در مبانی معرفتی علوم انسانی منجر خواهد شد و رفته رفته نظام آموزشی دیگری جانشین سیستم آموزشی کنونی خواهد گشت و مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه همین است. این تحول بدون تردید تغییری در حد «افزودن چند واحد معارف اسلامی» به همان محتوای قبلی دروس دانشگاهی نخواهد بود. افزودن چند واحد معارف اسلامی به مجموعهی دروس دانشگاهی هیچ مشکلی را از پیش پای برنمیدارد. آنچه که باید انجام شود، یک بازنگری کلی و وسیع و عمیق به محتوای کنونی علوم غربی و ارزیابی آن توسط علمایی است که اندیشهی آنان بر مبانی معرفتی اسلام بنا شده است. اگر حضرت امام دربارهی علوم انسانی تأکید فرمودهاند بدین علت است که این بازنگری و ارزیابی باید نخست از علوم انسانی آغاز گردد و سپس به دامنهی علوم تجربی نیز کشیده شود. اگر این ارزیابی و تطبیق از علوم انسانی آغاز گردد، لاجرم علوم تجربی را نیز در بر خواهد گرفت، چرا که اصولآ، بر خلاف آنچه عموم میپندارند، علوم تجربی، بنیان، جهت و حتی روش پژوهشی خویش را از فلسفهی غربی اخذ کردهاند... پی نوشت ------------------------------------------------------------------------ منبع : مقاله انسان از نسل میمون ، خرافه ای جاهلانه (سید مرتضی آوینی)
نوشته شده توسط : سبحان |
شنبه 86 آذر 24 ساعت 10:35 عصر
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|