مادریش را چو باور داشتیم گرد خود صدها برادر داشتیم *****
درد است اینکه می فشرد سینه مرا بیدار می کند تب دیرینه مرا آنان که سالهاست به زنجیر بسته اند دستان زخم خورده و پرپینه مرا سوگند خورده اند که این بار بشکنند با نان و عشق حرمت آیینه مرا حاشا که حیله بازی شان مانعی شود آتشفشان شعله ور کینه مرا تیغم غلاف مرگ شد،آقا شتاب کن اثبات کن به آنان ، آدینه مرا
نوشته شده توسط : سبحان |
یکشنبه 90 اردیبهشت 18 ساعت 11:42 صبح
|
|
نظرات دیگران
نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|